Ok

By continuing your visit to this site, you accept the use of cookies. These ensure the smooth running of our services. Learn more.

  • ملت ایران در حصر هیأت حاکمه

    نقدی بر مقاله «ملت ایران بر چهار میخ مجازات» به قلم شاهین بزرگمهر، نشریه حاکمیت ملت، شماره 143 دی ماه 1390.

    در شماره دی ماه نشریه حاکمیت ملت، با مقاله ای روبرو شدم که بیش از آنکه از درج آن در نشریه آزرده خاطر باشم از آن جهت متأسفم که بنا به ضرورت خود را ناگزیر می بینم بجای پرداختن به موضوعات سیاسی روز ایران و مخاطراتی که آینده نزدیک ما را تهدید می کند، نقدی بر مقاله مذکور بنویسم.

    آنگونه که نوشته شده، مقاله مذکور به کارکرد شبکه های ماهواره ای پارسی زبان که به زعم نویسنده «ضد ایرانی» هستند می پردازد و در همان آغاز حمله ای گذرا به شبکه های رقص و آواز می کند که معلوم نیست اگر همین شبکه ها هم فعال نبودند، هنرمندان رانده شده از میهن که در میان آنها نوابغ ترانه سرایی و آهنگ سازی و آوازخوانی هم دیده می شوند چطور می بایست با ایرانیان ارتباط برقرار می کردند؟ در آنصورت مردم هم محکوم بودند که مثلا جشن چله خود را با برنامه های سوگوارانه تلویزیون جمهوری اسلامی در ماتم غزه و شهدای میدان التحریر بگذرانند!

    و اما درباره تأثیر شبکه های اپوزیسیون جمهوری اسلامی بر پیشرفت دموکراسی؛ رسانه های آزاد رکن چهارم دموکراسی لقب گرفته اند. در شرایطی که در درون ایران، سرداران سپاه پاسداران جمهوری اسلامی [منظور سردار علایی در آن زمان بوده] پیش از نشر مقالاتشان غسل شهادت می کنند، و نیروهای معتقد به جمهوری اسلامی بخاطر وبلاگ نویسی به زندانهای بلند مدت محکوم می شوند و در اعتصاب غذا به اغما می روند، و حتی اعضای شناخته شده احزاب سیاسی برای برخورداری از کمترین حقوق یک زندانی در اعتصاب غذا می میرند [اشاره به هدی صابر]، و زندانیان سیاسی بخاطر انتشار نامه و مقاله و بیانیه از درون زندان، به زندانهای مخوف تر تبعید می شوند و جدا از مباحث سیاسی، مسئول تارنماهای اقتصادی تنها به دلیل اعلام نرخ ارز و سکه بازداشت می شوند [مسئول سایت مثقال در آن زمان] و خود ما در حزب پان ایرانیست برای هر سطری که می نویسیم با ارعاب و تهدید روبرو هستیم و هم از حقوق اجتماعی مان در درون کشور محروم می شویم و هم از خروج از کشور ممنوع، کدام رسانه ای در درون کشور می تواند آزادانه به بیان مطالبات طیف ها و گروههای گوناگون جامعه بپردازد؟ 

    در حالیکه هیأت حاکمه در محدود کردن استفاده از اینترنت تنها به مسدود کردن دسته جمعی همه تارنمای غیر حکومتی بسنده نمی کند و حتی دسترسی مردم به ایمیل را نیز قطع می کند و در پی ایجاد اینترنت حکومتی است، بجز شبکه های ماهواره ای، اعلام و انتشار اخبار و تحلیل های غیر حکومتی از کدام رسانه ممکن است؟

    اساساً این شبکه ها، در کنار اینکه کانال اطلاع رسانی جدایی از جمهوری اسلامی در اختیار مخاطب می گذارند چه زیانی برای دموکراسی دارند؟ در ضمن مگر این شبکه ها حق انتخاب را از مخاطبان گرفته اند و به شیوه جمهوری اسلامی مخاطب را محدود و مجبور به دیدن و شنیدن برنامه های خود کرده اند؟ تنها در کنار گزینه بی رقیب و بی بدیل صدا و سیمای جمهوری اسلامی، حق انتخاب دیگری هم در اختیار پارسی زبانان گذارده اند.

    اما درباره رسانه های مسیحی، سنی و بهایی؛ نوشته شده که با مسیحی، بهایی یا سنی شدن کدامیک از مشکلات ایران حل می شود؟ نخست اینکه مگر این شبکه ها چقدر مخاطب دارند و با تبلیغات اشان چه تعداد از افراد جامعه جذب می شوند و از آن مهمتر اساساً گرایش افراد جامعه به دینهای مختلف چه مشکلی برای دموکراسی، اقتصاد و حقوق بشر در ایران دارد؟ تبلیغات مذهبی از سوی باورمندان به آن مذهب پدیده کاملا رایج و متعارفی است که هم در جوامع آزاد جهان امروز پذیرفته شده است و هم در فرهنگ ایران پیشینه هزاران ساله دارد.

    طیق ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر، هر کس حق آزادی فکر، وجدان و دین را دارد؛ این حق شامل آزادی تغییر دین یا اعتقاد و همچنین شامل آزادی اظهار دین یا اعتقاد در تعالیم، اعمال، عبادات و شعائر، چه به تنهایی و چه به اتفاق دیگران و در جمع یا خلوت است.

    آنچه مایه انتقاد است نه تبلیغات مذهبی برخی شبکه ها، بلکه رفتار هیأت حاکمه در نقض این حقوق است. مشکل ایران سلطه تاریخی کلیسا و زنده سوزی انسانها در مغرب زمین نیست. مشکل ایران سوء استفاده برخی کشیشان از کودکان در گوشه و کنار جهان نیست. مشکل ایران چیزی است در که اوین و کهریزک و رجایی شهر می گذرد.

    به یاد دارم در نوبت دوم بازداشتم در اوین، وقتی برای چند دقیقه هواخوری، از انفرادی خارج شدم، یک جوان دیگر را هم در محوطه هواخوردی دیدم. در حالیکه زندانبانان با ماسک ایستاده بودند و مراقب ما بودند تا با هم گفتگو نکنیم و ما به سبک زندانیان جنگ جهانی دوم ناچار بودیم در دو سمت مخالف هم حرکت کنیم و درصورت گفتگو با هم، از همان چند دقیقه هواخوری در طول هفته هم محروم می شدیم، در لحظاتیکه از روبروی هم رد می شدیم با ایما و اشاره متوجه شدم که آن جوان تنها بخاطر مسیحی شدن بازداشت شده است.

    آنچه مایه انتقاد است اینست که سنی های ایران از داشتن حتی یک موج رادیویی محروم هستند، چه رسد به برنامه تلویزیونی. آنچه مایه انتقاد است اینست که سنی ها – بجز در شهرهایی که از اکثریت برخوردار هستند – از داشتن مساجد مربوط به خود برای ادای فرائض دینی محروم می باشند؛ حتی در تهران که جمعیتی از قومیتهای کرد و پارسی و بلوچ اهل تسنن را در خود جای داده است.

    آنچه که به تروریسم جهانی دامن می زند و شأن جهانی یک ملت را خدشه دار می کند شبکه ماهواره ای سنی مذهب نیست، بلکه جریانی است که بجای حورالعین بهشتی، کورالعین تایلندی به آغوش می کشد و می خواهد ناکارآمدی و فروپاشی خود را پشت ترورهای ناشیانه پنهان کند[اشاره به ترور ناموفقیت آمیز در تایلند درست پس از شروع تحریمها].

    مسأله ایران این نیست که چرا معبد مقدس بهاییان در جوار کوه صهیون جای دارد، بلکه مسأله آنست که چرا ارزش پول ملی به حضیض ذلت افتاده است؟ مسأله ایران پیامد تحریمهای بی سابقه اروپا برای هیأت حاکمه است.

     

    آنچه که دموکراسی و یکپارچگی ملی را تهدید می کند، حکومتی است که صریحاً اعلام می کند که هیچ کس حق عدم شرکت در انتخابات را ندارد، نه یک مبلغ دینی مسیحی، بهایی یا سنی.  [اشاره به انتخابات مجلس در اسفند 1390 که متاسفانه دکتر زنگنه در مقاله ای اعلام کرد که پان ایرانیست ها با یک سری شروط حاضر به شرکت در انتخابات هستند که متاسفانه طبق معمول این نوشته حساسیت برانگیز هم از روی سایت شان حذف شد!]

     

    پی نوشت:

    با وجود آنکه متن دکتر زنگنه درباره شروط ایشان برای شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی طبق معمول از روی سایت شان حذف شده اما آقای یزدی در گفتگوی دیگری به آن شروط اشاره کرده است:
    گفتگوی مجید بجنوردی و بهروز پویا با منوچهر یزدی