در دل پایتخت، درست در یک روز، دو استاد دانشگاه ترور شدند. همانگونه که پیش بینی می شد، بلافاصله پس از وقوع حادثه، طبق روال معمول، ماجرا به « دشمن» نسبت داده شد.
مایه شگفتی است حادثه ای که به این سرعت ردیابی و کالبد شکافی می شود و عاملان مجهول صهیونیست آن به مردم معرفی می شوند، چگونه از پیش کشف و خنثی نمی شود؟
اگر موضوع تا این اندازه آشکار است که ظرف چند دقیقه ته و توی آن نورپردازی می شود، چرا وزارت عریض و طویل و از این قبیل اطلاعات بجای عملیات اطلاعاتی، در هیات یه رادیو دو موج به انجام وظیفه خطیر اطلاع رسانی بسنده می کند؟
چندان دور از ذهن هم نیست که مدتی بعد هم یک جوان بیست ساله – که برخلاف دهه های پیش نه از منافقین کوردل، که عضو انجمن پادشاهی است – با ترفندهایی که بیشتر متناسب با اداره آگاهی است تا وزارت اطلاعات، به این جنایت اعتراف کند و وزارت عریض و طویل و از این قبیل اطلاعات رسالت اطلاع رسانی در این زمینه را نیز بزرگوارانه به دوش کشد.
وزارت اطلاعاتی که مدعی است با اشراف اطلاعاتی عبدالمالک ریگی را « تو هوا زده » چگونه از کشف و خنثی سازی دو عملیات تروریستی همزمان، آنهم در پایتخت کشور عاجز است؟ با این وضعیت شکر خدا که تهدیدات آمریکای جهانخوار برای حمله نظامی به کشور جنجال تبلیغاتی بیش نیست!
پس از محکومیت ابوالفضل عابدینی به یازده سال زندان خیالمان آسوده بود که دستکم برای بیش از یک دهه کوچکترین خطری امنیت ملی ما را تهدید نخواهد کرد؛ اما ترور دو استاد دانشگاه آنهم در دل پایتخت حاکی از آن است که ارتباط ابوالفضل عابدینی با دول متخاصم از درون زندان همچنان امنیت ملی ما را بدجوری تهدید می کند!
با این تفاسیر جای خوشحالی و سپاس دارد که شماری از زندانیان سیاسی، از نهضت آزادی و انجمن پادشاهی و اصلاح طلبان مورد عفو قرار می گیرند، اما در عوض در زندان با لوله به جان ابوالفضل عابدینی می افتند!
در شرایطی که ناوچه جماران نه مانع جعل هویت تاریخی خلیج پارس می شود و نه توان دفاع از حق پنجاه درصدی دریای مازندران را دارد، بهتر در یکی از میادین تهران (مثلا میدان ناوچه) تعبیه شود تا اگر نه همه مردم، دستکم استادان دانشگاه، و اگر نه در همه امور دستکم در حد استارت زدن خودروهایشان احساس امنیت ملی کنند!