Ok

By continuing your visit to this site, you accept the use of cookies. These ensure the smooth running of our services. Learn more.

همه به ایران بیاندیشیم

شورای ملی ایران

تا دست به اتفاق بر هم نزنیم ... پاییز نشاط بر سر غم نزنیم

در شرایطی که جاه طلبی های لجبازانه و پرهزینه خارجی جمهوری اسلامی به همراه بی تدبیری و ناکارآمدی داخلی، زندگی 75 میلیون ایرانی را در بحران همه سویه قرار داده و کشور را بسوی گرداب هولناکی سوق می دهد، جای آنست که نیروهای میهن پرست و مسئول، با همبستگی و اتفاق نظر حول کمینه اشتراکات و مهمترین مطالبات جامعه و ضروری ترین نیاز امروز ایران – که همانا واگذاری حاکمیت به ملت از راه یک همه پرسی آزاد زیر نظر مراجع معتبر بین المللی می باشد – بجای غوطه ور ماندن در ذهنیتهای شعاری و پافشاری بر دیدگاههای ایدئولوژیک، به ایفای نقش کارکرد گرایانه در این بزنگاه تاریخی بپردازند.

این توهم که هیأت حاکمه با اتخاذ سیاستهای منطقی و اصلاح رویکردهای پرهزینه و بحران آفرین کنونی اش، در جهت کاهش خطرات و فرونشاندن بحران همه سویه حرکت کند خیال خامی بیش نیست؛ چرا که اساساً عامل حقیقی وضعیت کنونی کشور حکومت جمهوری اسلامی است که هم از نظر منطقی از ساختار غیر قابل اصلاحی برخوردار است و هم از نظر تجربی ثابت شده است که تلاش برای اصلاح آن جز شکست خونین و سرخوردگی عمومی هیچ نتیجه دیگری در پی ندارد. بر این پایه توصیه و اندرز و پند و نصیحت به مقامات رژیم، درمانگر دردهای عمیق و رو به وخامت ایران نخواهد بود، بلکه تنها یک ژست حکیمانه صرفاً کاغذی برای فرار از انجام مسئولیت در قبال جامعه می باشد.

همچنین خوشبختانه دیگر توهم امید به اصلاح طلبان حکومتی نیز از جامعه رخت بسته است. جدا از آنکه امیدی به اصلاح حکومت وجود ندارد، امیدی به اصلاح طلبان حکومتی هم نیست. اصلاح طلبانی که همیشه مطالبات عمومی و خواسته های اجتماعی مردم را جهت معامله و چانه زنی برای سهیم شدن در قدرت به گروگان گرفته اند و حتی در سودای خام ورود به مجلس، خون جانباختگان اعتراضات سال 88 را در ترازوی معامله گذاردند.

اصلاح طلبان بدهای بدتر پرستی هستند که موجودیت سیاسی شان وابسته به موجودیت جمهوری اسلامی است و از اینرو همه هم و غم آنان اینست که "خوبها" هرگز به عرضه سیاسی و ساختار حکومتی ایران راه نیابند تا در محدودیت انتخاب میان بد و بدتر، همواره برای خود کورسوی امیدی جهت دریوزگی قدرت متصور باشند.

بیگمان در یک دموکراسی سکولار برای جبهه مشارکت ایران اسلامی که در پی اشاعه اسلام نام محمدی است بخت چندانی وجود نخواهد داشت. مجمع روحانیون مبارز در هیچ کارزار انتخاباتی با اقبال عمومی روبرو نخواهد شد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دیگر فلسفه وجودی خویش را از دست خواهد داد. ملی مذهبی ها که شیوه کشورداری را در آیات و روایات جستجو می کند و یا نهضت آزادی که مهمترین تحرک سیاسی اش برپایی نماز جمعه "یواشکی" در اصفهان است محو خواهند شد.

بر این پایه این نیروها حتی اگر در کنج زندانهای جمهوری اسلامی روزگار بگذرانند، نسبت به نبود جمهوری اسلامی شرایط بهتری دارند و از اینرو نمی توان توقع داشت که در بحران کنونی، در اندیشه ایران باشند و همانگونه که از پیشینه شان بر می آید، طبیعی است که موجودیت سیاسی و منافع باندی خود را بر منافع ملی ایرانیان ترجیح دهند.

امروز مجال آنست که نیروها و جریانهای سیاسی اپوزیسیون که سالهاست کباده میهن پرستی، دموکراسی و حقوق بشر کشیده اند، آزادی و بهروزی ایرانیان را بر موجودیت سیاسی خود مقدم بدانند و کشتی توفان زده ایران را از میان امواج هولناک اقیانوس بحران به ساحل نجات و کرانه آرامش برسانند و عیار خود را بر سنگ محک تاریخ نقش زنند.

بحران امروز ایران و خطرات به شدت نگران کننده و کاملاً محتمل پیش رو جایی برای شعارزدگی و پافشاری های ایدئولوژیک و ذهنی و بدور از واقعیت باقی نمی گذارد. احزاب، ایدئولوژی ها و جریانهای سیاسی هیچ کدام به خودی خود و به صرف وجودشان ارزشمند نیستند. ارزش آنها وابسته به تأثیری است که در مدیریت بحران کنونی و بهبود زندگی امروز و آینده ایرانیان می گذارند؛

در بزنگاه تاریخی پیش رو، حجم تحولات و بار بحران بسیار فراتر از توان یک حزب، یک چهره و یا یک جریان سیاسی است و تنها چاره آنست که برای سرزمین اهورایی مان ایران، بجای پافشاری های حزبی و گروهی، بسوی همراهی و همبستگی فراگیر گامهایی فراتر از بیانیه های کاغذی برداشته شود.

همبستگی با اعلام آمادگی کردن و منتظر پیش آمدن دیگر چهره ها و گروههای سیاسی بدست نمی آید. همبستگی با پیش رفتن و فشردن دست دیگر چهره ها و گروهها حاصل می شود.

همبستگی یعنی همه با هم، نه اینکه هم با من! یعنی دست در دست هم نهیم، نه اینکه دست در دست من نهید!

امروز روز مبادایی است برای هزینه کردن اعتبار و عناوین سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در راه زندگی امروز و آینده ایرانیان. ماجراجویی های خارجی و ناکارآمدی داخلی جمهوری اسلامی، ایران را بسویی پیش می برد که جایی برای دغدغه مضحک خوشنام ماندن باقی نمی گذارد.

در بزنگاه تاریخی کنونی، بر حاشیه حوادث ایستادن و ژست میهن پرستانه گرفتن دردی از ملت دردمند و در معرض خطر ایران دوا نمی کند؛ تنها می توان چشم امید به نیروهای پاکباخته ای داشت که در دل آتش حوادث وارد می شوند و حتی آبروی خویش را در راه ایران هزینه می کنند.

در شرایطی که خوشنام ترین و خدمتگزارترین نامهای تاریخ ایران، نگران از وضعیت پیش روی کشور، برای کاستن از بار مخاطرات و کنترل تحولات از هر تلاش و همراهی فروگزار نیستند، دیگر توجیهی برای گذاشتن شرط و پیش شرط باقی نمی ماند؛ اساساً شرط گذاشتن برای کمک به ایران به هیچ روی نمی تواند پذیرفتنی باشد.

خوشبختانه نسل جوان امروز ایران، بدور از شعارزدگی و لجبازی های بی ثمر گروهی و ایدئولوژیک، تنها در پی بهبود وضعیت زندگی در ایران است و چاره را در برپایی یک دموکراسی سکولار و اجرای اعلامیه جهانی حقوق بشر می داند و خواهان آنست تا فرم و قالب این ساختار سیاسی پای صندوق رأی، در انتخاباتی آزاد، زیر نظر مراجع صلاحیت دار بین المللی مشخص شود.

نسل جوان ایران نسل خودآموخته ایست که راه خوشبختی و رفاه را از عاملان فلاکت و بدبختی ایران، و راه دموکراسی و حقوق بشر را از دیکتاتورها و تمامیت خواهان، و شناخت تاریخ ایران را از جاعلان و تحریف گران تاریخ، و آشنایی با فرهنگ ملی را از تاراجگران بی فرهنگ، و نزاکت و صداقت سیاسی را از عوام فریبان و سیاست بازان و در واقع ادب را از بی ادبان آموخته است.

نسل جوان ایران می داند که دموکراسی بدون پرداخت هزینه حاصل نمی شود و نشان داده است که ابایی از پرداخت هزینه ندارد؛ اما در این کارزار – بدور از هیجان زدگی – مبارزه ای بدون خشونت و بر پایه نافرمانی مدنی را برگزیده است.

نسل جوان ایران بیان خواسته هایش را نه در وعظ و خطابه و نه در نطق های آتشین و نه در شعارهای ایدئولوژیک و نه در بیانیه های صرفاً کاغذی، بلکه در رفتار موقر، گفتار منطقی و منش سیاسی محترمانه و آزادمنشانه ای دیده است که تنها در پی فراهم آوردن شرایط مناسب جهت آشتی ملی و سهیم کردن ایرانیان در سرنوشت خویش است.

نسل جوان امروز ایران می داند که جنبش دموکراسی خواهی محدود و منحصر به یک جریان سیاسی نمی تواند باشد و تنها یک جنبش فرامسلکی و فراحزبی می تواند خواسته های تاریخی یک ملت را تحقق بخشد.

کمترین انتظار از نسلهای پیشین آنست که با لجبازی های خودمحورانه و پافشاری بر یک سری شعارهای غیر عملی، مانع دیگری بر سر راه این خواسته نباشند. نسلهایی که به نوعی در شکل گیری معضلات کنونی ایران سهیم بوده اند و تنگ نظری ها و مشکل تراشی ها و لجبازی های امروزشان می تواند بار دیگری بر دوش نسل نو باشد و آغاز یک حرکت نهایی به سوی آزادی، صلح، امنیت و رفاه و سربلندی ایران را با دشواری روبرو کند.

در چند و چون بهار عربی تفحص کردن، و در کشمکش اعراب و اسراییل وارد کارزار شدن، و پشت خاکریز ارتش آزاد و یا ارتش حکومتی سوریه سرگرم شدن، و به آرایش نظامی ناتو در افغانستان توجه کردن، و نهیب زدن به آل صعود و هشدار دادن به آل خلیفه، و در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شیپور زدن، و به گمانه زنی درباره نامزدهای انتخابات سال 92 مشغول بودن و ... هیچیک نه بر رنجهای کنونی ایرانیان مرهم می گذارد و نه مخاطرات کاملاً محتمل و غریب الوقوع پیش روی ایران را مرتفع می سازد.

رسالت تاریخی احزاب، گروهها، جریانها و چهره های سیاسی و نیز شخصیتهای معتبر و جریان ساز فرهنگی، هنری و اجتماعی در بزنگاه حساس و سرنوشت ساز کنونی، تمرکز بر بحران ایران و همبستگی فراگیر برای اتخاذ راهکاری عملی و واقعگرایانه – و نه شعاری و ذهنی و ایدئولوژیک و ایده آلیستی و آرمانگرایانه – می باشد.

«بیایید به ایرانی آزاد و آباد بیاندیشیم. ایرانی که در سایه عدالت و قانون، حقوق همه شهروندانش تضمین است. باشد که در این مقطع تاریخی وظیفه خود را نسبت به نسل جوان کنونی و آیندگان ایفا کرده باشیم.»


من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

 

تهران – 28 شهریور ماه 1391

ساسان بهمن آبادی

عضو حزب پان ایرانیست

Comments

  • بسیار زیبا نوشتید

The comments are closed.