نجات آذربایجان با تدبیر قاطعانه شاه
نوشتاری را که سال گذشته به مناسبت روز نجات آذربایجان نوشته بودم در تارنمای بالاترین داغ شده و درباره آن بحث پیگیرانه ای شکل گرفته است. نوشتاری که دلیل نجات آذربایجان را درایت قاطعانه شاه می داند و بس، نه دروغ پردازی هایی که جبهه ملی و توده ای ها برای قهرمان سازی از قوام تبلیغ کرده اند. براستی که تاریخ معاصر ایران نیاز به یک واکاوی مستند از سوی نسل جوان دارد تا از شائبه سازی ها و دروغ پردازی های جبهه ملی و توده ای ها پیراسته شود.
قضیه آذربایجان واقعا یکی از رخدادهای تاریخی خاورمیانه در دوره معاصر است زیرا مقاصد روسیه استالینی پس از جنگ اولین بار در آذربایجان ظاهر و برملا گردید، آنچه روسیه شوروی در آذربایجان کرد و جزییات آن در جلسات شورای امنیت سازمان ملل مورد بحث قرارگرفت دنیای آزاد را تکان داد و نخستین بار مردم نقاط مختلف گیتی را با امیریالیسم کمونیستها بیدار و هوشیار ساخت ... اهمیت وقایع مزبور به قدری آشکار است که ملت ایران روزی را که مصادف با ختم این غائله عظیم است به نام روز آذربایجان عید ملی اعلام نموده و از سال ۱۳۲۵به این طرف همه ساله در آن روز به یاد نجات آذربایجان و اعاده حق حاکمیت ما بر آن خطه جشن میگیرد و به عقیده من نه تنها ایرانیان باید پیوسته به یاد این روز باشند بلکه تمام ملل آزاد جهان نیز بایستی این واقعه تاریخی را به خاطر سپرده و فراموش ننمایند.
محمدرضاشاه - ماموریت برای وطنم
قوام دربازگشت از شوروی با قراردادی که در جیب داشت مذاکره با شورشیان آذربایجان را آغازکرد.
او حتی از من تقاضا داشت که با ارتقاء درجه افسران شورشی موافقت کنم و به هریک از آنان دودرجه بدهم. بطوریکه مثلا یک نفر با درجه ستوان یکمی تبدیل به سرگرد شود و مواردی شبیه این. ولی من در جواب گفتم: "ترجیح میدهم دستم قطع شود و چنین فرمانی را امضا نکنم."
در آن موقع فرماندهان ارتش به استثنا رزم آرا به من توصیه میکردند از هر گونه اقدامی که باعث تحریک روس ها به مداخله نظامی در ایران میشود خودداری کنم.
ولی من علیرغم این توصیه ها تصمیم گرفتم برای فتح مجدد آذربایجان دست بکار شوم. این تصمیم را علیرغم آنکه به نظر اغلب رجال و فرماندهان تصمیمی ناشیانه و تهور بیجا می آمد بر اساس اطلاعات واقعی اتخاذ کرده بودم زیرا میدانستم شورشیان با اینکه از نظر تسلیحاتی قویتر از قوای نظامی ما نبودند ولی بنا داشتند در آینده نزدیک با دریافت تسلیحات جدید و پیشرفته خود را تقویت کنند. برای این منظور گروه هائی را برای آموختن فنون هواپیمائی و زرهی به شوروی فرستاده بودند و این عده ظرف یکسال عملا در خدمت شورشیان قرار می گرفتند.
علاوه بر آن من ترجیح میدادم خطر شرکت در یک نبرد شرافتمندانه را پذیرا شوم ولی هرگز پادشاهی نباشم که او را به نوکر صفتی و سر افکندگی بشناسند.
با وجود این جرج آلن سفیر آمریکا در ایران که از دوستان بود و حمایتم میکرد به من هشدار داد و گفت: ایالات متحده صد در صد با نظر شما موافق است اما هرگز حاضر نیست به خاطر شما درگیر جنگ با شوروی شود
البته من هم چنین انتظاری نداشتم ولی احساس کردم که همه ملت پشت سرم قرار دارند و دلیل آن نیز وجود گروه کثیری از داوطلبان بود که برای نبرد با شورشیان اظهار تمایل میکردند.
بعد هم وقتی قوام نخست وزیر از سیاستی که در پیش گرفته بود چشم پوشید و با تصمیم من در مورد غلبه بر شورشیان همراه شد برنامه حمله را آغاز کردیم .
برای آنکه بدانم برنامه حمله چگونه پیش می رود همراه ژنرال رزم آرا که همواره ازمن پشتیبانی می کرد چند بار بر فراز صحنه های عملیاتی پرواز کردم گاه با یک هواپیمای کهنه خارج از رده گاه با هواپیمای کوچک دو موتوره (بیج کرافت) که البته هیچکدامشان دستگاه رادیوئی بی سیم نداشتند. تا سر انجام قوای دشمن را که تحت فرمان پیشه وری عمل می کردند و مرید روس ها بودند سه پاره شدند و از هم پاشیدند. به دنبال آن نیز پیشه وری به اتفاق همدستانش از مرز گذشت و به شوروی گریخت.
محمدرضا شاه پهلوی – پاسخ به تاریخ