ایران سال نویی را آغاز کرده است، اما ایرانیان همچنان بار مشکلات کهنه را به دوش می کشند؛ مشکلات اگرچه کهنه و تکراری هستند اما با گذشت زمان بر جوانب فاجعه بار آنها افزوده شده و شوربختانه آینده پیش رو را خطرناک تر و نگران کننده تر می نمایانند.
مذاکرات هسته ای علیرغم نرمش ها و انعطاف های مصالحه جویانه گروه 1+5، بخاطر لجبازی های جاه طلبانه جمهوری اسلامی بی نتیجه مانده است و کمترین نشانه ای از تغییر رویکردهای رژیم دیده نمی شود و بالطبع فشار فزاینده تحریم های فلج کننده بیش از پیش ستون مهره های خانواده های ایرانی را از هم خواهد گسست.
از سویی با پافشاری جمهوری اسلامی بر جاه طلبی های هسته ایش، تصمیم قدرتهای جهانی برای چگونگی برخورد با این مسأله از گزینه تحریم های فلج کننده به سمت گزینه پر مخاطره دیگری میل خواهد کرد که هزینه ای بس گراف تر و پیامدهایی بسیار مبهم تر برای ایران به دنبال خواهد داشت.
درصورت شکل گیری چنین وضعیتی در آینده نزدیک ایران که بسیار محتمل هم به نظر می رسد، تنها وجود یک نهاد سیاسی با روابط بین المللی و قدرت چانه زنی و مانور بالاست که می تواند هزینه تحولات را کاهش دهد و مسیر رخدادها را به سمت و سویی بکشاند که آینده ایران را بسوی ساحل نجات و کرانه آرامش رهنمون باشد.
ایده بخردانه و به هنگامی که از سوی برادر گرامی ام شاهزاده رضا پهلوی طرح گردیده و اکنون در آستانه برداشتن نخستین گامهای عملی می باشد و به ویژه با توجه به یک فراخوان عمومی و استقبال قابل توجه از سوی ایرانیان درون کشور پایگاه مردمی قابل اتکایی جهت چانه زنی های سیاسی یافته است.
در برخورد با این ایده، کنشگران سیاسی انتقاداتی را مطرح کرده اند. از جمله این انتقادات، مواردی هست که از سوی کنشگران منفرد سیاسی صورت گرفته است. چهره هایی که علیرغم سن بالا و زمان زیاد فعالیت سیاسی، از کمترین کار گروهی ناتوان بوده اند و آنقدر نگرشهای شخصی خود را بی نقص می دانند که نه توان همکاری با دیگران را دارند و نه دیگران برای همکاری با آنها مجالی می یابند.
این دسته از منتقدان، با توجه به کارنامه ای که در زمینه کار گروهی از خود بجا گذاشته اند اساساً در هیچ گروه و سازمان و تشکلی کارایی ندارند و بر این پایه عدم همراهی آنها با یک نهاد سیاسی را نمی توان به پای نواقص و کاستی های آن نهاد گذارد، بلکه مشکل در روحیه فردگرا و خود محور همین چهره هاست. چهره هایی که اغلب از میان نسلهای همیشه در اشتباه و همیشه طلبکار پنجاه و هفتی می باشند.
از سوی دیگر برخی انتقادها متوجه افرادی از کمیته موقت شورای ملی می باشد. این انتقادات طی ماههای گذشته به شکلهای متفاوتی مطرح شده است. در شهریور ماه و مهر ماه عنوان می شد که شیوه تبلیغات برای شورای ملی انحصارگرایانه است و افرادی که چنین انتقاداتی را طرح می کردند بلافاصله پس از فراخوان شورای ملی به صرافت راه اندازی شوراهای دیگر افتادند.
معلوم نیست چرا تا پیش از آن چنین ایده ای را دنبال نکرده بودند و بلافاصله پس از فراخوان شورای ملی به میان آمدن شاهزاده، به یکباره منشورهای گوناگون و شوراهای متفاوت از چپ و راست سر برآورد؟! براستی اگر کنشگران سیاسی که چندین دهه به فعالیت پرداخته اند توانایی همسویی و همپارچگی داشتند چرا تا به امروز از برپایی یک ائتلاف فراگیر ناتوان بوده اند؟ و جالب تر از همه اینکه همه طیف هایی که حاضر به پیوستن به شورای ملی نبودند و در پی برپایی شورای دیگری برآمدند اصرار داشتند که شاهزاده را به سود خویش مصادره کنند اما در عین حال از همراهی به ایده شاهزاده سر باز میزدند!
از دیگر انتقاداتی که در همان ماهها برخی هواداران شاهزاده مطرح می ساختند این بود که رویکرد شاهزاده بیش از حد دموکراتیک است و چنین رویکردی باعث همکاری جریانهایی با شاهزاده شده است که پیشینه روشن و قابل تأییدی نداشته اند و به این بهانه برخی افراد و گروههایی که مدتها داعیه هواداری از شاهزاده را داشتند، از همراهی با گامهای کنونی شاهزاده سر باز زدند.
از آبان ماه به بعد این انتقادات نسبت به کمیته موقت شمایل تازه ای پیدا کرد؛ صحبت از روند غیر شفاف در اداره کمیته موقت به میان می آمد و مسئولیت چنین روندی را متوجه برخی افراد کمیته موقت می دانستند. تا آنجا برخی افراد کمیته موقت را به پنهانکاری و بی خبر گذاشتن شاهزاده از روند کار کمیته موقت متهم می کردند. اتهامی که به هیچ روی منطقی نمی نمود، چرا که ارتباط با شاهزاده کار صعبی نبوده و منتقدان به سادگی می توانستند مسایل خود را به آگاهی ایشان برسانند – همانگونه که چنین نیز می کردند – و با این حساب شفاف یا غیر شفاف بودن روند کار کمیته موقت به هیچ روی نمی توانست پنهان از دید شاهزاده باشد و از اینرو چنین انتقادی هرگز وارد نبود.
همچنین منتقدان با یک دید ایده آلیستی به مسأله نگاه می کنند. برخی مسایل انتقاد آمیزی که گفته می شود در روند کار کمیته موقت وجود داشته، مواردی است که در هر کار گروهی ایرانی در هر زمینه ای پدید می آید. از یک تیم فوتبال محلات گرفته تا یک نهاد سینمایی و از یک گروه خدماتی گرفته تا یک سازمان سیاسی. نمی توان توقع داشت گروهی که از جامعه کنونی ایران پدید می آید، به یکباره ویژگی های یک گروه مثلاً آلمانی را داشته باشد!
پس از آن لعبت تازه ای از طبله این منتقدان عرضه شد و آن اینکه گروهی از عوامل جمهوری اسلامی، با خدعه و نیرنگ شاهزاده را با خود همراه کرده اند تا ایشان را با شکست سیاسی روبرو سازند و از عرصه سیاست خارج سازند!
در صورتیکه ایده برپایی شورای ملی از چند سال پیش توسط شخص شاهزاده مطرح شده بود و از جمله در کتاب "زمان انتخاب" ایشان به روشنی تبیین گردیده است و اینگونه توهمات تنها بهانه ای بود برای عدم همراهی برخی از مدعیان میهن پرستی و بس.
و اما به تازگی در کمال شگفتی از روحیات دیکتاتور مآبانه سخن به میان می آید و جالب اینکه چنین وصله هایی از سوی همانهایی دوخت و دوز می شود که تا چندی پیش افراط شاهزاده در رویکردهای دموکراتیک را بهانه عدم همکاری خود بر می شمردند!
امروز دیگر مشخصاً شاهزاده اعلام کرده اند که به عنوان رهبر یک جریان، سینه خویش را سپر کرده اند و پیشاپبش همراهان خود، با ایمان به پیروزی، حتی ریسک شکست را نیز پذیرا شده اند. شاهزاده عزم جزم خود را در راهی که در پیش گرفته اند آشکارا نشان داده اند.
ایران، امروز در وضعیتی همانند سوم اسفند 1299 و یا 28 امرداد 32 و یا 22 بهمن 57 قرار دارد. یا با درک میهن پرستانه از شرایط موجود و پذیرش همه ضعفها و کاستی ها، با اقدام به هنگام و مؤثر نیروهای وفادار و راستین، به مانند 28 امرداد 32 کشور را از ورطه هولناک سقوط نجات خواهیم داد و یا بهانه تراشی های ایده آلیستی و نه چندان خیرخواهانه سرنوشت ایران و زندگی میلیونها ایرانی به امواج هولناک حوادث سپرده خواهد شد.
« یا با هم آزاد خواهیم شد یا جدا از هم تا ابد بار سنگین استبداد را به دوش خواهیم کشید. »
چو گیتی شود تنگ بر شهریار
تو گنج و تن و جان گرامی مدار
کزین تخمه ی نامدار ارجمند
نماندست جز شهریار بلند
ز کوشش مکن هیچ سستی به کار
به گیتی جز او نیستمان یادگار
ز ساسانیان یادگار اوست بس
کزین پس نبینند زین تخمه کس
تو را ای برادر تن آباد باد
دل شاه ایران به تو شاد باد
تهران – 8 فروردین ماه 2572
ساسان بهمن آبادی