Ok

By continuing your visit to this site, you accept the use of cookies. These ensure the smooth running of our services. Learn more.

پرونده هسته ای - Page 2

  • ماجرای هسته ای – ملاقات در بغداد – مذاکره بر سر چه؟

    سوم خرداد ماه، مطابق توافقات پیشین، جمهوری اسلامی با گروه کشورهای 1+5 در بغداد به مذاکره خواهد نشست. مذاکراتی که با درخواست جمهوری اسلامی و نامه سعید جلیلی به کاترین اشتون برنامه ریزی شد. اما این درخواست جمهوری اسلامی بی مقدمه و از روی اشتیاق نبود!

    اواخر پاییز سال 90 دولت انگلیس بانک مرکزی جمهوری اسلامی را تحریم کرد. درحالیکه تنظیم مناسبات  میان حکومتها توسط دولتها و مشخصاً وزارت امور خارجه صورت می گیرد، مجلس شورای اسلامی برای کاهش روابط با انگلیس طرحی را آماده کرد و رییس مجلس حکومت برای دولت انگلیس شروع به خط و نشان کشیدن کرد و رییس قوه قضاییه هم به کمک او شتافت.

    درست یک روز بعد جماعتی مقابل سفارت انگلیس بطرز خودجوش "بسیج" شدند و زیر ضرباتی که به در و دیوار و اموال سفارت کوفتند، آبروی ایرانیان را لگدمال کردند. جمهوری اسلامی در حالی به خیال خود دولت انگلستان را تنبیه می کرد که ادعا می کرد مبادلات تجاری قابل توجهی با این کشور و حتی مجموعه اتحادیه اروپا ندارد!

    جمهوری اسلامی به خوبی می دانست که تحریم اقتصادی با جر و بحث های سیاسی و کشمکش های ایدئولوژیک و غوغاهای شعاری متفاوت است. جمهوری اسلامی می دانست که پتکی که بر مبانی ایدئولوژیک او فرود آید موجودیتش را به مخاطره نمی اندازد، اما نیشی که به شریان اقتصادی اش وارد آید او را به احتضار خواهد انداخت. از همین رو همه شگردهایش را بکار بست تا مبادا نیشتر دیگر کشورها نیز شریان اقتصادی او را مورد عنایت قرار دهد!

    از جمله در برابر احتمال اعمال تحریمهای بانکی و نفتی به سرعت واکنش نشان داد و تهدید به بستن تنگه هرمز کرد؛ تهدیدی واهی که پوشالی بودن آن پیش از عبور ناوهای آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی از این تنگه کاملاً روشن بود.

    چندی بعد تحریم بانک مرکزی از سوی اوباما هم تأیید شد و پس از آن اتحادیه اروپا نیز جمهوری اسلامی را تحت تحریم نفتی و بانکی قرار داد. آنجا بود که تقاضانامه جمهوری اسلامی برای از سر گیری مذاکرات با گروه 1+5 برای خانم اشتون فرستاده شد.

    این نوشتار بر آن نیست تا به پیامدهای کشنده این تحریمها برای اقتصاد محتضر جمهوری اسلامی بپردازد، اما پرسشی که مطرح می شود اینست که دلیل چنین تحریمهایی چه می تواند باشد؟

    تحریم نفتی و بانکی جمهوری اسلامی دیگر تنها از سوی آمریکا نیست که بتوان آن را با اصطلاحاتی مانند شیطان بزرگ توجیه کرد؛ تحریم از سوی مجموعه اتحادیه اروپاست. کشورهایی که همواره با جمهوری اسلامی تعاملات اقتصادی داشته اند و نه عدم رعایت حقوق بشر از سوی جمهوری اسلامی، نه عدم آزادی بیان، نه شمار بالای زندانیان سیاسی و عقیدتی، نه سرکوب خونین اعتراضات سال 88 و ... هیچیک کمترین تأثیری بر این تعاملات اقتصادی نداشته است.

    پس چه چیز ممکن است که این کشورها را وادارد تا خود را از داد و ستد با جمهوری اسلامی و انتفاع اقتصادی خود را محروم سازند؟

    پاسخ جمهوری اسلامی به این پرسش در این شعار کلی خلاصه می شود که «بیگانگان، بویژه کشورهای غربی از پیشرفت ملت ایران نگران هستند.»

    چنین شعاری درباره پرونده هسته ای جمهوری اسلامی براحتی قابل نقض است.

    جمهوری اسلامی ادعا می کند که تلاشهایش برای دستیابی به فناوری هسته ای تنها جهت بهره برداری صلح آمیز از آن می باشد و غنی سازی 20% اورانیوم را تنها بخاطر سوخت نیروگاه بوشهر توجیه می کند.

    اما راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر در اختیار روسهاست. این نیروگاه تا کنون چندین بار قرار بوده است راه اندازی شود که نشده و با پیشینه ای که از روسها سراغ داریم امیدی به راه اندازی آن نمی رود! در چنین شرایطی به چه دلیل کشورهای اروپایی ممکن است تا آن اندازه نگران باشند که تصمیم به تحریم نفتی و بانکی جمهوری اسلامی بگیرند؟

    اگر نگرانی آنها تنها بخاطر برق هسته ای بود، خیالشان راحت است که روسها قصد راه اندازی نیروگاه بوشهر را ندارد. از سوی دیگر برق هسته ای نه از تأسیسات آب سنگین اراک، نه از تأسیسات اصفهان، نه از تأسیسات فردو و نه از تأسیسات پارچین قابل استحصال نیست.

    جمهوری اسلامی هر اندازه در این تأسیسات فعالیت هسته ای داشته باشد، تا نیروگاه بوشهر راه اندازی نشود خبری از برق هسته ای نخواهد بود. نگرانی اروپاییان از راه اندازی نیروگاه بوشهر نیز با یک اشاره فینکن اشتاین گونه از سوی روسیه براحتی برطرف می شود و توجیهی برای تحریمهای نفتی و بانکی نمی ماند.

    نتیجه کاملاً روشن است؛ نگرانی اروپا هرگز نمی تواند صرف برق هسته ای باشد، چراکه عملاً هیچ برق هسته ای در کار نیست و در آینده نزدیک هم نخواهد بود.

    پس قطعاً قضیه خیلی جدی تر از آنست. تا جاییکه اتحادیه اروپا که بی اعتنا به وضعیت مردم ایران از هرگونه رابطه سیاسی و اقتصادی با جمهوری اسلامی رویگردان نبوده است، بگونه ای هماهنگ تصمیم به وارد آوردن جراحتی کاری بر شریان اقتصادی جمهوری اسلامی گرفته است.

    پیشینه جمهوری اسلامی هم نشان می دهد که این حکومت هرگز برای رفاه و پیشرفت مردم خود را به دردسر نیانداخته است و بخاطر رفاه حال مردم هرگز خود را در وضعیتی قرار نمی دهد که از تعامل اقتصادی و عایدات وسوسه انگیز نفتی محروم شود.

    آنچه چنین فشارهایی را برای جمهوری اسلامی تحمل پذیر می کند قطعاً مسأله ای فراتر از برق هسته ای است. قطعاً مسأله ایست که به موجودیت جمهوری اسلامی مربوط می شود، نه رفاه عمومی ایرانیان و شعارهایی درباره هراس غرب از پیشرفت ملت ایران نمی تواند قابل باور باشد.

    روشن است که نگرانی اروپا و آمریکا پیرامون تلاشهای هسته ای جمهوری اسلامی – برخلاف نگرانی آنها نسبت به وضعیت حقوق بشر و دموکراسی در ایران – کاملاً جدی است و از دیگر سو جمهوری اسلامی نیز از پروسه ای که بخاطر آن در معرض فشارها و تهدیدهای گوناگون قرار گرفته است و ترور خونین نیروهایش را به سوگ نشسته است دست نخواهد کشید.

    در چنین فضایی دورنمای مذاکرات کاملاً قابل حدس می باشد. جمهوری اسلامی از آن دست حکومتهایی است که تا هنگامیکه در فشارهای همه جانبه گرفتار نیاید تن به هیچ مصالحه ای نمی دهد و درصورت مصالحه، بلافاصله پس از تغییر وضعیت، به توافقات بی اعتنا خواهد بود.

    مذاکرات از تهران به بروکسل کشیده شده است و از بروکسل به ژنو و از ژنو به استامبول و از استامبول به وین و از وین به بغداد و از بغداد شاید به هر جای دیگر، اما هیچگاه به نتیجه درخور توجهی نمی رسد و بالاخره در یکجا متوقف می شود و چه بسا از پشت میز مذاکره به میدان دیگری منتقل شود.

     

    پی نوشت:

    این نوشتار دو روز پیش از مذاکرات بغداد نوشته شده بود که بنا به نظر مسئولان حزب پان ایرانیست منتشر نشد و با چند روز تأخیر ارایه می شود. همانگونه که گمان میکردم مذاکرات بغداد بدون نتیجه خاصی پایان یافت و همانگونه که در پاراگراف آخر احتمال دادم مذاکرات به دور دیگری در جای دیگری (مسکو) کشیده شد و همه این تقلاها بخاطر فرار از تحریمهای کشنده اقتصادی اروپا و آمریکاست.

  • پرونده هسته ای، صریح و مختصر

    فناوری هسته ای،انرژی هسته ای،پرونده هسته ای،

    پس از انتشار چند نوشتار درباره لزوم دستیابی ملت ایران به فناوری اتمی، برای تبیین بیشتر نگرشهایم نوشتار زیر را در سال 85 نگاشتم که خوشبختانه از جمله معدود نوشته های برجای مانده از بایگانی « نژادگان» پس از بازداشت در دی ماه 88 است.

     

    دیدگاه کلی « نژادگان» درباره دستیابی به فناوری هسته ای با ارایه نوشتارهایی در زمانهای متناسب همواره مشخص بوده است؛ با این وجود با توجه به قطعنامه تازه تصویب شده، دیدگاه کلی این تارنگار بگونه تلگرافی آورده می شود:

     

    1 – انرژی هسته ای حق مسلم ماست؛ که مقصود این « ما» تنها و تنها ملت ایران است و شامل حزب الله لبنان، حکیم، مقتدی صدر، گلبدالدین حکمتیار، عمرالبشیر و ... نمی شود. از اینرو این حق مسلم ملی برا ی جمهوری اسلامی هرگز مشروعیت نمی آورد.

     

    2 – مذاکره با سه کشور اروپایی (که اکنون تبدیل به 5+1 شده است) به ویژه انگلیس و فرانسه با آن پیشینه تابناکشان از پایه نادرست بود و شمه ای بود از سیاست تنش زدایی دولت اصلاح طلب خاتمی که از نگاه من بیشتر به روسپی گری سیاسی بین المللی می مانست آنهم بدون دریافت حق الفحشا.

     

    3 – هرگونه اقدامی در راستای منافع ملت بزرگ ایران از سوی هر فرد و گروهی ستایش برانگیز است. از جمله تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به فناوری اتمی.

     

    4 – هرگونه تصمیمی که به انزوای سیاسی و مضیقه اقتصادی هیأت حاکمه بیانجامد که به کنار، اما کمترین فشاری که به منافع ملت ایران کوچکترین خدشه را وارد سازد به هیچ روی پذیرفتنی نیست.

     

    5 – جمهوری اسلامی حق ندارد در برابر فشار بیگانگان، حقوق مسلم « ما» را فروگذارد و از سوی دیگر نباید هزینه احقاق این حقوق را به گونه توجیه ناپذیری بالا ببرد.

     

    6 – با افزایش بیش از پیش فشار بر جمهوری اسلامی برای فروگذاردن مسأله هسته ای و افزایش هزینه ها برای این حق مسلم، کم هزینه ترین راه واگذاری حاکمیت به ملت می باشد.  

     

    در همین باره:

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    جام زهری در همین نزدیکی

    این چند نفر

  • انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    انرژی هسته،فناوری هسته ای ،پرونده هسته ای،

    این نوشتار مربوط به سال 85 و ارجاع پرونده اتمی جمهوری اسلامی به شورای امنیت می باشد. تارنمای رادیو فردا به بررسی بازتاب این مساله در تارنگارهای پارسی پرداخته بود و در این میان اشاره ای هم به این نوشتار با عنوان « وبلاگ ملی گرای تندروی نژادگان» کرده بود. 

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    سرانجام پرونده جمهوری اسلامی به زیر بغلش زده شد و به عالی ترین نهاد سازمان ملل فرستاده شد تا با توجه به گزارشها و بیانیه ها و قطع نامه های دو – سه سال گذشته نسبت به موضوع تصمیم گیری شود.

     

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    از آنجا که خناسان اصلاح طلب به تازگی افزایش فشارها بر جمهوری اسلامی را ناشی از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد عنوان می کنند، لازم است خاطر نشان شود که اصل داستان مذاکره با سه کشور اروپایی – شکست طرف ایرانی در آن دیر و زودی بی سوخت و سوز به نظر می آمد – آتشی بود که دولت سید محمد خاتمی به دامان مان افکند.

     

    چانه زنی بر سر حقوق ملی آنهم با کشورهایی چون انگلیس و فرانسه با آن پیشینه تابناکشان هم شمه ای بود از سیاست تنش زدایی معروفی که از نگاه من روسپی گری سیاسی بین المللی را می مانست آنهم بدون دریافت حق الفحشا.

     

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    به هر روی اگر این ماجرا به امضا و تصویب پروتکل الحاقی منجر شود، سیاهی کارنامه اصلاح طلبان هزاران برابر خواهد شد؛ چرا که پذیرش این پروتکل امنیت ملی ما را چه بسا برای همیشه از میان خواهد برد.

     

    انرژی هسته ای حق مسلم است

    هرچند که روسپیان تنش زدا در دولت کریمه خویش این پروتکل را امضا کردند، اما در این میان براستی جای آن دارد که نیروهای ناسیونالیست اصولگرایان مجلس هفتم را سپاسگذار باشند که دست کم هنوز این پروتکل را به تصویب نرسانده اند.

     

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    با تمام این اوصاف شوربختانه هر لحظه باید آماده آن بود که جام زهر معروفی که برخی به تازگی داروی تلخ می خوانندش سرکشیده شود.

     

    در همین باره:

    جام زهری در همین نزدیکی

    این چند نفر

  • جام زهری در همین نزدیکی

    cup.jpg

    این نوشتار به جهت نگرانی نسبت به واکنش جمهوری اسلامی به پایان فرجه شورای امنیت در سال 85 نگاشته شد. توضیح تکراری آنکه پس از دور اول سفرهای استانی ام به اوین در دی ماه 88، بایگانی پنج ساله « نژادگان» از سوی نزدیکانم حذف شد و جز معدودی از دست نوشته ها، نسخه پشتیبانی نوشته هایم هم از میان رفت و مطلب زیر از معدود بازمانده های بایگانی « نژادگان» است.

     

    به مناسبت رو به پایان بودن فرجه سی روزه شورای امنیت درباره تعلیق فعالیت های اتمی؛

     

    دستیابی ملت ایران به چرخه کامل سوخت هسته ای حرکتی است که در هر حکومتی، حتی جمهوری اسالمی مباهات برانگیز است. هرچند که دلیل تأخیر در دستیابی به این دانش و همچنین فشارهای بین المللی متعاقب آن تنها و تنها وجود همین هیأت حاکمه جمهوری اسلامی است؛ اگرنه ملت ایران با کارنامه روشن هزاران ساله خود توانایی آن را دارد که اعتماد جهان هراسان از نهادهای تروریست پرور را کاملاً بدست آورد.

     

    با این وجود هرگز پذیرفتنی نیست که جمهوری اسلامی برای تسلای خاطر جامعه جهانی، حقوق بی چون و چرای نسلهای آینده ملت ایران را برباد دهد.

     

    به بیانی، هرچند که شاید جهان از جمهوری اسلامی هسته ای بیمناک باشد، اما حق ندارد به این بهانه پروتکل الحاقی غیر قابل پذیرش را به ملت ایران تحمیل کند.

     

    در این میان رویارویی جهانی با جمهوی اسلامی تا حد تنگناهای اقتصادی و به ویژه سیاسی که به کنار، اما تحمیل پروتکل الحاقی و یا نابود کردن تأسیسات نصفه و نیمه صنعتی کشور به معنی مجازات ملت ایران به جای حاکمیت غیر ملی خواهد بود.

     

    به هر روی امیدواریم جام زهر معروفی که شاید دوباره سرکشیده شود دست بالا به تعلیق بلند مدت غنی سازی محدود شود و تصویب پروتکل الحاقی را به دنبال نداشته باشد.

     

    هرچند که در این شرایط بهترین موضع برای دور کردن تهدیدات نظامی همراه با حفظ حقوق ملی، تحویل حاکمیت به ملت است اما در صورت خدشه به منافع ملی چاره ای جز پشتیبانی از جمهوری اسلامی نخواهد بود.

     

    در همین باره:

    این چند نفر / نگاهی به تأثیر گذاران سیاست هسته ای هیأت حاکمه

  • این چند نفر

    4nafar.jpg

    از جمله مقوله هایی که از سال 83 همواره با وسواس در « نژادگان» دنبال می شد، ماجرای پرونده هسته ای بود. با توجه به مذاکرات تازه جمهوری اسلامی با گروه 5+1 در ترکیه، نوشتار زیر را که در سال 85 نگاشته شده بود دوباره می آورم. توضیح تکراری آنکه پس از دور اول سفرهای استانی ام به اوین در دی ماه 88، بایگانی پنج ساله « نژادگان» از سوی نزدیکانم حذف شد و جز معدودی از دست نوشته ها، نسخه پشتیبانی نوشته هایم هم از میان رفت و مطلب زیر از معدود بازمانده های بایگانی « نژادگان» است. آنچه امروز تأمل برانگیز به نظر می آید فراز پایانی نوشتار است که از همان هنگام احمدی نژاد را تعیین کننده نهایی وضعیت پرونده هسته ای عنوان کردم.  

    همزمان با لبخندهای مسخره علی لاریجانی (دبیر وقت شورای امنیت ملی) در دیدار با سولانا (مسئول وقت سیاست خارجه اروپا) نوشته شد که هرچند گفتگوهای به اصطلاح مثبت آن زمان ممکن است پیش درآمدی برای نوشیدن مفتضحانه جام زهر دیگری باشد، اما اقوی آنست که سریال پرونده هسته ای جمهوری اسلامی، قسمت به قسمت حادثه ای تر می شود.

     علیرقم بدقلقی های روسیه، توافق بر سر تحریم های محدود علیه جمهوری اسلامی را می توان تأییدی بر ژانر حادثه ای داستان هسته ای تلقی کرد.

     در اثر گذاری بر سیاست هسته ای هیأت حاکمه، احمدی نژاد، لاریجانی، تا حدودی محسن رضایی و همچنین هاشمی رفسنجانی را می توان بر شمرد.  

    این چهار نفر که سمتهای مهمی هم در اختیار دارند، همگی نامزد اتخابات ریاست جمهوی سال گذشته (85) بودند؛ به بیان بهتر هریک نگاه دیگرگونی به ماجرا دارند که با وجود نزدیکی احتمالی در برخی جاها، الزاماً همسو نمی باشند.

     با چشم پوشی از قبیله بی خاصیت و دردسر آفرین دوم خردادیان _ که با معرفی دو نامزد (کروبی و معین) برای اقامه صلاة میت بر مردار اصلاحات رسماً به یقه گیری پرداختند – طیف موسوم به اصولگرا که گمان می رفت با انسجام سازمان یافته ای به کارزار انتخابات پا نهد، علیرقم همه تلاشها برای معرفی نامزد یگانه، به کمترین توافقی دست نیافت و نتیجتاً بجز احمد توکلی که کوتاه آمد، قالیباف، لاریجانی، احمدی نژاد و محسن رضایی همگی نامزد شدند.

     در واقع اصولگرایان (واژگان ادبیات سیاسی ما آنقدر پوچ و بی معنا هستند که از بکارگیریشان براستی ابا دارم: اصلاح طلب، اصولگرا) قطعیت پیروزی را با ریسک چندگانگی نامزدهایشان به مخاطره انداختند، اما از مرزهای درون جناحی ذره ای پا پس نگذاشتند.

     به تعبیری، در همین خیلی موسوم به اصولگرای حاکم بر کشور، درباره مقوله مهمی چون مساله هسته ای، به هیچ روی توافقی وجود ندارد. نمونه بارز این امر در شکست مذاکرات مثبت! لاریجانی با سولانا آشکارا دیده می شود.

     هنگامی که درز کرد که لاریجانی برای راضی کردن هیأت حاکمه به تعلیق غنی سازی، یک هفته از اروپایی ها زمان خواسته و پیشاپیش قول این توافق را مژده داده، و از دیگر سو محسن رضایی (از جمله کسانی که به شیوه خود به عدم سازش در قضیه اتمی باورمند است) پذیرفتن تعلیق را با چنین شرایطی شکست آمریکا تعبیر می کرد، احمدی نژاد مواضع هسته ای دشمن شکن خود را بار دیگر اعلام فرمود تا از قافله عقب نماند و با یک حرکت، رشته های لاریجانی را پنبه کرد و قول مساعدش را وتو نمود.

     جان سخن آنکه هریک از تیم ها و شخصیت های اثرگذار حاکم بر کشور، در این میدان بازی خویش را در پیش گرفته اند و هر از گاهی سیگنال هایی هم به آنسوی مدیترانه و آتلانتیک می فرستند تا در اعلام آمادگی برای فرونشاندن قلیان شهوت اروپا و آمریکا، از رقیبان خویش عقب نمانند.

     انتشار نامه آقای خمینی هم درباره پایان جنگ از سوی رفسنجانی مصداق بارز این گونه دلربایی هاست. اما بخش جالب ماجرا اینجاست که ساربان نهایی این پرونده احمدی نژاد است.