Ok

By continuing your visit to this site, you accept the use of cookies. These ensure the smooth running of our services. Learn more.

ستاره نگردد مگر بر زیان

 

براستی جلوه های اسلامی اقدامات و کوششهای جنبش ها و چهره های سیاسی و فرهنگی ایران پس از ساسانی تا به امروز - از برمکیان و دیلمیان و سهروردی و حافظ تا مثلاً بهزاد فراهانی و رضا کیانیان و تتلو و پرواز همای و اصلاح طلبها پوششی برای پیشبرد اهدافشان بوده و یا ناشی از وابستگی قلبی و باورمندی اسلامی؟ 

 

بیاورد صلاب و اختر گرفت

ز روز بلا دست بر سر گرفت

(شاهنامه – در توصیف رستم فرخزاد در نبرد با تازیان)

 

گاهی که مشغول مرتب کردن موهایم هستم نگاهی به تارهای سپید لابلای انبوه سیاهی می اندازم و به برخی از ذهنیت های گذشته ام لبخند می زنم. از جمله اینکه با چه جوش و خروشی پذیرش اسلام را زورچپان تازیان می پنداشتم ...

 

تا جایی که در آخرین درس دانشگاه – وصایا – چنان با مدرس درس وارد جدل شدم که بر باد رفتن دوره دانشجویی و معلق شدن کارشناسی مهندسی ام را بسیار محتمل می دانستم!

 

اما هرچه جستم دیدم اگر فشار دامنه داری بر ایران رفته جز از سوی هم میهنان غیورمان نرفته! تا هنگامی که تازیان سلطه مطلق داشتند، همچنان بیشینه ایرانیان به آیین خویش مانده بودند و در گستره خلافت اسلامی بیشترین شمار را زرتشتیان داشتند تا جایی که در دوره امویان از زرتشتیان با نام «دین اکبر» یاد می شده است.

 

اما از آن گاه که ایرانیان در تار و پود خلافت اسلامی عباسیان در می غلطتند وضعیت دیگرگون می شود و از سده سه و چهار هجری که دولتهای محلی ایرانی در قالب خلافت عباسی شکل می گیرد به همان نسبت که از قدرت گیری ایرانیان می توان خوشحال شد از افزایش تلاش همین ایرانیان غیور در رونق مسلمانی ایرانیان می توان درماند!

 

یعنی عملاً در حالیکه خلافت اسلامی چندان توانی برای درخالت در امور ایرانیان ندارد و تقریباً همه نواحی ایران بدست ایرانیان اداره می شود و شخص خلیفه که گاه چون مترسکی در اختیار امیران ایرانی است و عزل و نصب ها و اعطای القاب را هم به میل امیران ایرانی انجام می دهد، فدخلوا فی دین الاعراب افواجاً! که اگر فشار و اجباری هم بوده باید در همت هم میهنان غیور به قدرت رسیده خودمان جست!

 

آنگاه که تاریخ این دوره را می خوانیم باید گردآوری نهج البلاغه و نگاشتن کتیبه تازی در تخت جشمید از سوی دیلمیان و آرزوی آنها برای آرمیدن در نجف و مقابر قریش، و یا گسترش اسلام در آسیای میانه و پیشکش کردن غلامان ترک به خلیفه بغداد از سوی سامانیان را تاب بیاوریم تا با برگزاری نوروز و مهرگان و چهارشنبه سوری لبخندی بر چهره مان بنشیند.

 

که البته اگر به فشارها مالیاتی همین امیران غیور ایرانی بر ایرانیان نامسلمان جهت بدست آوردن دل خلیفه بپردازیم چه بسا همان لبخند هم رنگ ببازد؛

 

سپس در این سرگشتگی سزاوار ریشخند با خود در کلنجار باشیم که آیا این هم میهنان غیورمان براستی به اسلام باورمند بوده اند و یا اینکه به ناچار و برای بهبود وضعیت ناگزیر بوده اند تا تظاهر به اسلام کنند. آنهم آنگونه تظاهری که خود صاحبان آن دین هم در خود سراغ نداشتند!

 

جالب اینکه هر دوی اینها هم تبار خود را به ساسانیان میرساندند و دستکم بر پایه تاریخ مستند است که نیاکان سامانیان از کارگزاران ساسانیان در فرارود بوده اند.

 

بامزه ترین نمونه از این دست برای من امیران دیلمی هستند که با وجود شیعه بودن و با وجود آنکه پس از گشایش بغداد خلیفه های سنی عباسی را به میل خود عزل و نصب می کردند و حتی آنها را با سوگواری عاشورا در خیابانهای بغداد وا می داشتند، اما باز هم به اصل این خلافت پایبند بودند؛ و به ناچار برای کاستن از اندوه و شگفتی خویش ناگزیریم که این را هم در قالب تنها راه ممکن جهت حفظ آیین های ایرانی توجیه کنیم!

 

هر جنبش سیاسی و یا فرهنگی ناب ایرانی هم که بپاخاست پیش و بیش از آنکه از سوی تازیان مهاجم مورد آفند قرار گیرد بدست هم میهنان غیور خودمان در تنگنا قرار گرفت. از هم میهنان غیوری که نگذاشتند فردوسی در گورستان آرام گیرد تا افشین و مازیار که برای شکست بابک از همکاری با خلیفه مسلمانان فروگذار نبودند؛

 

و سرگشتگی تاریخی اینجاست که افشین و مازیار هم همکاری با خلافت را راهی برای بازستاندن قدرت از تازیان می انگاشتند؛ هرچند به قمیت تسلیم بابک به خلیفه!

 

جدا از پهنه سیاست در زمینه دانش و فرهنگ هم این سرگشتگی سزاوار ریشخند همچنان پابرجاست!

 

از سهروردی تا حافظ و مولوی هم تا آنجا که توانسته اند به باورها و تعابیر و مضامین اسلامی پرداخته اند و امروز می بایست معجونی از عربیات را واواکی کنیم تا در آن میان به ادبیات هم برخوریم و یا در لابلای آیات و دعاهای عربی و اسلامی شیخ اشراق وقتی چشم مان به «کیخسرو مبارک» می خورد ذوق کنیم و در این درماندگی تاریخی سزاوار ریشخند کلنجار رویم که بالاخره اینها به اسلام باورمند بوده اند و یا به ناچار از اسلام به عنوان پوششی برای بیان نگرش های خویش بهره می جستند!

 

جنایات خودکشانه اسلامی در دوره صفوی تا اندازه ای بامزه تر می شود که ناچاریم بپذیریم نابودی و به آتش کشیدن بسیاری از نسخه های پهلوی و نیز کشتار گروهی شمار بسیاری از زرتشتیان در دوره شاه عباس با هدف حفظ فرهنگ ایران صورت پذیرفته و بیگانه گرایی وارداتی از جبل عامل تنها راه ممکن برای استمرار آیین های باستانی مان بوده است!

 

با خود می اندیشیم که برای نمونه تتلو و پرواز همای چه کرده اند که برمکیان و دیلمیان و سهروردی و حافظ و خیلی های دیگر نکرده اند؟   

 

گاه‌ گه‌ بیدار می‌خواهیم‌ شد زین‌ خوابِ جادویی‌،

همچو خواب‌ همگنانِ غار،

چشم‌ می‌مالیم‌ و می‌گوئیم‌: آنک‌، طرفه‌ قصرِ زرنگارِ صبحِ شیرینکار.

لیک‌ بی‌مرگ‌ است‌ دقیانوس‌.

وای‌، وای‌، افسوس‌ ...

(آخر شاهنامه / اخوان ثالث)

 

24 اکتبر 2015 

ساسان بهمن آبادی – اوبرپولندورف - اتریش

 

برافزوده در تاریخ 10 آوریل 2018

البته اینها زمانی است که صرف ورود اسلام منفی تلقی شود. اگرنه در سده های اسلامی و تا پیش از به حکومت رسیدن اقوام ترک، جوامع و اقوام خاورمیانه تحت خلافت اسلامی در شکوفایی و بالندگی بودند و صرف حکومت اسلامی یا آیین ها و رسومات جدید اثر منفی بر کیفیت زندگی مردمان نگذاشته بود

اگرچه واپسماندگی و رکود و جمود جاری از سده هفتم تا به امروز بیگمان ناشی از ارتجاع اسلامی است، اما ربطی به ورود اولیه اسلام هیچ ندارد. به بیانی، اگر هر مذهب دیگری هم حاکم بود، باز هم یک جامعه رخوت زده و مسخ شده، با جمود فکری چندین سده را در ایستایی بسر می برد. از اینرو ساده انگارانه است که چنین بحران شگرف و دیرپایی را تنها ناشی از نوع دین حاکم و یا یک شکست نظامی برشماریم

Comments

  • تکان دهنده بود. هنوز در شوک اولین خوانشم.

The comments are closed.