Ok

By continuing your visit to this site, you accept the use of cookies. These ensure the smooth running of our services. Learn more.

سوپرلیگ اروپا

به عنوان یک علاقمند فوتبال که علاقه هایم را تا اندازه ای با جدیت دنبال میکنم که در سالهای 88-1387 جزو مدیران کانون هواداران بایرن مونیخ در ایران بودم، مایل هستم که در همین بدو اعلام بنیانگزاری سوپرلیگ اروپا دیدگاهم را بیان کنم

 

 

 

 

از کدام چشم انداز؟

clhd.jpg

نقاشی های کودکی من از بازیکنان بایرن مونیخی محبوبم: افنبرگ و کلینزمن

 

تازه یک روز است که پایه گزاری سوپرلیگ اروپا اعلام شده است و هنوز اطلاعات چندانی درباره اش منتشر نشده است. با این حال موافقان و مخالفان اظهار نظرهای تند و تیز و قاطعی مطرح میکنند. از بحثهای مالی و بازرگانی تا مداخلات سیاسی و نیز راهبردهای مدیریتی و استقلال ساختاری و البته موضوع هیجان انگیز هواداری در جریان است. اول از همه اینکه من هنوز همین اطلاعات اولیه و مصاحبه های مربوطه را ندیده ام، دوم اینکه همه موضوعات قابل بحث در این حوزه موضوعات کارشناسی هستند که برای نقد و بررسی صرف تحصیلات و تخصص عمومی کفایت نمیکند، بلکه همه شاخه های حقوقی، اقتصادی، مدیریتی و حتی ژورنالیستی در زمینه فوتبال تخصص جداگانه مربوط به خود را می طلبد. با این حال من به عنوان یک هوادار کهنه کار بایرن مونیخ به موضوع نگاه میکنم و دیدگاهم را از چنین چشم اندازی می نویسم. به عنوان یک بایرن مونیخی که وقتی در دهه 1990 همه هم سن و سالانم شیفته مارادونا و کارکا و روبرتو باجو بودند، من از روی عکسهای آدامسهای فوتبالی افنبرگ و یورگن کلینزمن را نقاشی میکردم

 

تحلیل و بررسی

sl.JPG

 

از جمله اولین مواردی که درباره سوپرلیگ اروپا مطرح میشود مسایل اقتصادی است. صحبت از اختلاف سطح مالی چند باشگاه معدود با دیگر باشگاهها و نیز دستمزدهای کلان تر و درآمدزایی ها هنگفت تر به میان می آید. اگر چنین باشد که احتمالاً هم هست، از دید من چندان مورد نقد نیست. چرا که همه ابر پروژه ها در همه زمینه ها برای اجرا به پشتیبانی های مالی هنگفت نیاز دارند. در سینما، در صنعت، در بانکداری، در کشاورزی و رویهم رفته در هر زمینه ای، تحولات مبتکرانه نیازمند پشتیبانی های چشمگیر مالی هستند و اساساً تا چنین پشتوانه مالی فراهم نباشد، چنین تحولات و ابتکارهایی هرگز مورد بحث قرار نمیگیرند. بر این پایه اگر بخواهیم چنین نقدی را جدی بگیریم اساساً می بایست با هر تحول شگرف در هر زمینه ای مخالفت کنیم. چرا که در هر طرح اینچنینی در هر زمینه ای، کارگزاران مربوطه دستمزدهای هنگفتی را دریافت میکنند که همکاران اشان از آن محروم هستند و هیچگاه قابلیت رقابت با آنها را پیدا نخواهند کرد

73.jpg

بنای پانتئون رم از آثار معماری روم باستان

 

یکی از مواردی که باعث شده است که به شخصه در سالهای اخیر چنین نگاه بدبینانه ای نسبت به سرمایه گذاری های هنگفت نداشته باشم و از آغاز با گارد انتقادی به چنین پروژه هایی نگاه نکنم بناهای معماری تاریخی می باشد. این بناها که با قدمت چند هزار ساله در گوشه و کنار جهان بر پا می باشند، جنبه های شگفتی از فن و هنر را باز می تابانند که بدون آن حد از پشتیبانی و سرمایه گذاری هرگز مجال بروز پیدا نمیکردند. همه آن استادکارانی که در طراحی و اجرای چنین بناهایی مشارکت داشته اند، با وجود برخورداری از مهارت فنی و هنری، بدون پشتوانه مالی هنگفت برای پروژه های معماری شگرف، حداکثر می توانستند نشتی بام خانه های رعیت را تعمیر کنند و با دستمزدش زندگی بخود و نمیری برای خود ساز کنند. به همین خاطر است که نقدهایی از قبیل اینکه با هزینه ساخت چنین بناهایی می توانسته اند فقر را ریشه کن کنند به کلی از ذهن من دور شده است

 

موضوع دیگر محرومیت و تبعیض نسبت به دیگر باشگاهها است. اینکه خیلی از باشگاهها هرگز راهی به این سوپرلیگ نخواهند داشت  و یا یکسری از شانسهایی که در رویارویی های سالانه میان باشگاههای متمول و تیمهای معمولی و یا حتی کم نام و نشان بطور معمول اتفاق می افتاد، دیگر هرگز قابل تصور نیست. این موضوع از دید من چندان مورد نقد نیست. چرا که در همین روال کنونی هم بسیاری از تیمها شانس عرضه اندام در تورنمنت های اروپا را ندارند و حتی در لیگ هم معمولاً تیمهای ناکام مرحله گروهی چمپیونزلیگ و تیمهای رده چندم آلمان و ایتالیا و انگلیس می درخشند. در ضمن جدا شدن تنها بیست باشگاه از روال کنونی فوتبال اروپا تأثیر محسوسی بر فضای هواداری نمی تواند داشته باشد. چرا که برای نمونه هواداران هامبورگ آلمان سالهاست که هیچ حضوری در فوتبال اروپا ندارند، حتی اخیراً چند فصلی است که در دسته دوم بوندسلیگا حضور دارند، اما در بیشتر بازی های خانگی هوادارانش ورزشگاه را پر میکنند. از این نمونه ها تقریباً در همه شهرهای کوچک و بزرگ اروپا قابل شناسایی است و اساساً هواداری فوتبال در اروپا منحصر به باشگاههای بزرگ نیست و تیمهای شهرهای مختلف به عنوان بخشی از هویت اجتماعی آن شهر بطور سنتی هواداران خود را دارند و این موضوع چندان تحت تأثیر موفقیت های تیمها هم نیست. به صرف اینکه یکسری تیم که تا امروز مثلاً با یوونتوس در یک لیگ بازی میکردند اما از فصل آینده دیگر هم بازی نخواهند بود، هواداران اشان را از دست نخواهند داد

bl2.JPG

جدول دسته دو بوندسلیگای آلمان که در فاصله سه بازی تا پایان فصل 5 تیم شانس قهرمانی دارند

 

موضوع دیگر جذابیت فوتبال است. جذابیت فوتبال هرگز منحصر به حضور تیمهای ویژه در یک تورنمنت نیست. برای نمونه در دسته دوم بوندسلیگا، حتی بدون حضور قدرتهای سنتی فوتبال آلمان رقابتها بصورت شانه به شانه و بسیار جذاب دنبال میشود. از این حیث وقتی تیمهای سوپرلیگ از لیگهای داخلی اشان کنار روند تأثیری بر جذابیت فوتبال و هیجان مسابقات نخواهد داشت. از حیث تکراری شدن رقابتهای باشگاههای بزرگ هم دلیلی برای کاهش جذابیت وجود ندارد. چرا که برای نمونه در همین روال کنونی هم بارسلون و رئال دستکم سالی دو بار در لیگ داخلی بازی میکنند، اما هیچگاه حساسیت و هیجان این بازی کم نمیشود. در سوپرلیگ هم تیمها حداکثر سالی دو بار با هم بازی خواهند کرد و قطعاً هر بازی هیجان خود را خواهد داشت

st_pauli.png

هواداران سن پائولی آلمان که با پرچم دزدان دریایی علیه مناسبات اقتصادی فوتبال شوریده اند

 

موضوع قابل توجه دیگر دیدگاه هواداران است. اینکه هواداران تیمهایی که قرار است در سوپرلیگ بازی کنند چه نظری در اینباره دارند؟ باید دید که کانونهای هواداری تیمها در صورت مخالفت با ایده سوپرلیگ برای اعمال نظرشان چه خواهند کرد؟ به هر روی اینکه مواضع کانونهای هواداری بر رویکردهای مدیران باشگاهها تأثیر بگذارد پدیده نامعمولی نیست و هواداران اغلب باور دارند که در صورت ضرورت توانایی لازم برای تغییرات دلخواه در رویکردهای باشگاه محبوب خود را دارند. برای نمونه هواداران باشگاه سن پائولی آلمان سالهاست که از حرکت تیم محبوب اشان به سمت تجاری شدن جلوگیری کرده اند و برای حفظ اولویتهای فرهنگی و سیاسی که مد نظرشان است حاضر شده اند در حد خطر همیشگی سقوط از لیگ دسته دو به دسته سه تاوان بپردازند

 

رویهم رفته در فوتبال مجال کافی برای هواداری از هر سلیقه ای هست؛ از تعلقات مذهبی تا تمایلات تجاری و یا گرایشهای ایده آلیستی. راه اندازی سوپرلیگ با نوع نگاهی که مدیرانش دارند هرگز به معنی برچیده شدن دیگر تمایلات فوتبالی نیست. این دست تحولات بخشی از فوتبال است و با همه موافقت ها و مخالفت ها تاریخ فوتبال را شکل میدهد

GEPA_full_9000_GEPA-051094115-976x542.jpg

آوستریا سالزبورگ در فینال جام یوفا 1994 برابر اینتر میلان

 

نمونه دست به نقدی که می توان برشمرد تبدیل تیم آوستریا سالزبورگ به ردبول سالزبورگ است. آوستریا سالزبورگ از تیمهای قدیمی اتریش بود که بطور سنتی بنفش می پوشید. شرکت ردبول در سال 2005 امتیاز این باشگاه را خرید و نه به عنوان اسپانسر مالی آن بلکه به عنوان یک تیم جدید وارد رقابتها شد و مطابق قوانین اتریش حاضر شد که برای این منظور دوباره از پایین ترین رده فوتبال اتریش فعالیت اش را آغاز کند. هواداران تیم پیشین آوستریا سالزبورگ مایل بودند که تیم جدید هم اگرچه با نام جدید ردبول سالزبورگ معرفی میشود، اما برای حفظ میراث گذشته همچنان بنفش بپوشد. اما این خواسته از سوی مدیران باشگاه ردبول سالزبورگ پذیرفته نشد و در مقابل گروهی از اولترا بنفش های سنتی دوباره تیم دیگری را با همان نام آوستریا سالزبورگ پایه گذاری کردند که همان بنفش سنتی را بر تن میکند. جالب اینکه یک عنوان نایب قهرمانی آوستریا سالزبورگ در جام یوفا مربوط به سال 1994 در کارنامه ردبول سالزبورگ ثبت میشود و تیم کنونی آوستریا سالزبورگ با وجود حفظ سنتهای مورد نظر هوادارانش از همان یک عنوان اروپایی محروم است

P2019-12-10-Salzburg_Liverpool-21.jpg

ارلینگ هالند در قالب تیم ردبول سالزبورگ در برابر لیورپول در مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا

 

ردبول سالزبورگ با توجه به سرمایه گذاری قابل توجه، در همه سالهای اخیر قهرمان بلامنازع لیگ و جام حذفی اتریش بوده است، تا جایی که پایتخت نشینان راپید وین و آوستریا وین هرگز یارای رقابت با آن را ندارند. آنها در رقابتهای اروپایی هم نمایش ستایش برانگیزی از خود بروز میدهند، تا جایی که در لیگ اروپا در مرحله نیم پایانی پیش رفتند و یا در لیگ قهرمانان حتی برابر لیورپول پا پس نکشیدند. متقابلاً مردم شهر سالزبورگ هم تیم شهرشان را به خوبی پشتیبانی میکنند و از تماشای بازی هایش لذت می برد. اما در مقابل اولترا بنفش ها هم تیم خود را دارند و در لیگ ایالتی هر هفته به تماشای مسابقات آوستریا سالزبورگ خود می روند و بی آنکه دغدغه ای برای هرگونه عنوان قهرمانی داشته باشند، رویای سنتهای بنفش خود را دنبال میکنند. ردبول سالزبورگ با سرمایه ای گذاری چشمگیر باعث نقل و انتقالات با کیفیت تر در فوتبال اتریش، تهییج رقیبان به ارتقاء سطح سرمایه گذاری و کیفیت فنی و حضور مؤثر فوتبال اتریش در رقابتهای اروپایی شده است و آوستریا سالزبورگ هم نبض سنتهای بنفش را همچنان در ضربان نگاه داشته است

Predigt6.jpg

هواداران سنتی آوستریا سالزبورگ که به رنگ بنفش وفادار مانده اند

 

حتی ممکن است بخشی از هواداران یک باشگاه بنا به دلایلی نظرشان را تغییر دهند و به هواداری از باشگاه دیگری روی بیاورند. این هم پدیده غیرمعمولی نیست. در تاریخ اغلب باشگاهها مسایلی پیش آمده است که سطح هوادارانش را دستخوش دگرگونی کرده است. اینها همه از جذابیت های هواداری از فوتبال است. رویهم رفته حوزه هواداری از فوتبال یک فضای جالب توجه و نیز قابل تحلیل و مطالعه با مختصات مربوط به خود است. اینکه چرا یک فرد ساکن بندر لیورپول با آنکه به سادگی میتواند از قهرمانی لیورپول در اروپا سرمست شود اما از اورتون هواداری میکند و در مقابل فردی در شهر کوچکی در خاورمیانه که چه بسا تا پایان عمر هرگز به انگلیس سفر نکند هوادار متعصب لیورپول میشود پدیده ای است که منحصر به حضور در سوپرلیگ نمی تواند باشد. اساساً بیشتر هواداران فوتبال، هوادار تیمهایی هستند که عنوانی کسب نمی کنند و انگیزه هواداران از هواداری این تیمها موضوعات دیگری است

AllianzArena_c_Reithmeier__2_.jpg

ورزشگاه آلیانز آره نا در مونیخ

 

مسأله دیگر اینست که سرمایه گذاری در فوتبال تنها منحصر به دستمزد بازیکنان و مدیران نیست، پروژه های بزرگ معماری در ساخت مدرن ترین ورزشگاهها، فناوری های به روز برای تصویربرداری، بهبود مداوم کیفیت توپ و تجهیزات فوتبال و البته طراحی های چشم نواز و نوآوری های فنی و هنری برای لباس تیمها همگی نیاز به سرمایه گذاری های فزاینده دارد و در همه این بخشها نیروهای متخصص بسیاری مشغول به فعالیت حرفه ای می باشند. اما در همین حال که پوشاک لیگهای معتبر توسط چند تولیدکننده معدود و برجسته تأمین میشود، لیگهای رده های پایین تر توسط شرکتهای تولیدی کم نام و نشان و با قیمت پایین تر فراهم میشود و چه در زمینه طراحی و چه در زمینه تولید و حمل و نقل و بازاریابی برای گروه بزرگی اشتغال زایی میشود

 

موضوع دیگر مسأله فسادهای مالی است که این موضوع در همین ساختار کنونی فوتبال هم وجود دارد و رویهم رفته در هر ساختاری گریزی از آن نیست و بیشتر وابسته به فرد می باشد تا ساختار. به هر روی همانگونه که روشهای درآمدزایی و جذب سرمایه برای فوتبال می تواند به روز شود، روشهای شناسایی و برخورد قضایی با فسادهای مالی مربوطه هم قابل بهبود است. در این حوزه هم میسر است که بحث تخصصی حقوقی پیوسته ارتقا یابد. همچنین حوزه ژورنالیسم و روزنامه نگاری فوتبال مدام با بکارگیری روشهای به روز شده برای گردآوری، اعتبارسنجی و انتشار اطلاعات نقش محسوسی در پرداختن به تخلفات ایفا میکند. رویهم رفته سرمایه بیشتر می تواند به معنی بهبود کیفیت همه زمینه های مرتبط با فوتبال باشد

 

به هر روی در ساختار کنونی فوتبال هم بنا به دلایل گوناگونی حتی قهرمانی لیگهای داخلی سالهاست که در انحصار چند باشگاه معدود است، اما این از جذابیت فوتبال نمی کاهد و از سویی شرایط کنونی که در آن باشگاههای معدودی از ثروت قابل توجهی برخوردار هستند محصول همین مکانیزمی است که امروز مورد پذیرش همگان است و در چنین شرایطی اینکه شماری از باشگاهها بخاطر اختلاف چشمگیر میزان سرمایه به سمت ساختارهای جدید حرکت کنند گزینه دور از ذهنی نیست

 

به عنوان یک بایرن مونیخی کهنه کار

bm2001.jpg

قهرمانی بایرن مونیخ در لیگ قهرمانان سال 2001 با حضور افنبرگ و اولیور کان

 

باید بگویم که برای من به عنوان یک هوادار جدی بایرن مونیخ، پیوستن یا نپیوستن تیم محبوبم به سوپرلیگ هرگز موضوع مهمی نیست و تصمیم بایرن مونیخ در اینباره در تعیین نسبت هواداری من هیچ تأثیری ندارد. برای من نه پیوستن بایرن به سوپرلیگ به معنی پول پرستی باشگاه است و نه نپیوستن اش به سوپرلیگ به معنی احترام به هوادار و حفظ ارزشها است. علاقه من به بایرن مونیخ بخاطر یک سری ویژگی های فوتبالی منحصر به فردش بوده است. اینکه تا لحظه واپسین با جدیت برای هدف می کوشد، اینکه در بازار نقل و انتقالات مترصد شکار ستاره ها نیست بلکه بسیاری از استعدادهای ناشناس را از گمنامی به بالاترین سطح فوتبال بین المللی معرفی کرده است. اینکه باشگاه هرگز تحت تأثیر نام هیچ بازیکنی نیست. آنچه که نسبت هواداری من را می تواند دستخوش تغییر کند کمرنگ شدن چنین ویژگی هایی است. برای نمونه تنها دوره ای که از بایرن دل خوشی نداشتم دوره گواردیولا بود که چه از نظر جذب بازیکن و چه از نظر سبک بازی هرگز مطابق سلیقه من نبود. چرا که اگر علاقه ای به آن سبک فوتبال و شیوه مدیریتی داشتم هوادار بارسلون میشدم! اگرنه حتی چند فصلی که در اواخر دهه 2000 نتایج قابل قبولی بدست نمی آمد و به دلیل ساخت ورزشگاه آلیانز آرنا سرمایه کافی برای جذب بازیکنان با کیفیت تر وجود نداشت، ناکامی های بایرن مایه دلزدگی من نبود

hi-res-b8fdb2c0ee832ba29d9ca7606a15b57f_crop_north.jpg

مراسم اهدای توپ طلای 2013

 

به عنوان یک هوادار بایرن آنچه که در ساختار کنونی فوتبال روی میدهد هم مایه رضایت من نیست. برای من عدم دستیابی فرانک ریبری به توپ طلا در سال 2013 و نیز مانوئل نویر در سال 2014 هرگز عادلانه نیست و بیگمان تحت نفوذ اسپانسرهای یوفا رقم خورده است. از اینرو فعالیت بایرن چه در چارچوب چمپیونزلیگ و چه در چارچوب سوپرلیگ نه اولویتی برای من دارد و نه نسبت هواداری من را تعیین میکند

 

پی نوشت یک

IMG_20161103_222031.jpg

تماشای بازی آوستریا وین - آ.اس.رم با پیراهن بنفش آوستریا وین از روی سکوهای ورزشگاه

 

از وقتی به اتریش آمده ام یکی از راهکارهایی که در پیش گرفتم تا ذهنم از اخبار و مسایل مربوط به ایران فاصله بگیرد پیگیری فوتبال اتریش بود. پس از چندی سبک سنگین کردن سرانجام تصمیم گرفتم هوادار بنفش پوشان آوستریا وین بشوم. یکی از مهمترین جذابیت هایی که یک تیم فوتبال برای من لباس آن تیم و به ویژه رنگ لباسش است. اما در وین تیمی که با لباس قرمز به میدان رود وجود نداشت. از میان راپید وین و آوستریا وین، هواداران راپید هم بطرز چشمگیری بیشتر هستند تا جایی که از این حیث در اتریش رقیبی ندارند و هم خیلی پر سر و صدا و پر دردسر، اما نتایجی که کسب میکنند هرگز تناسبی با جنجال هایشان ندارد. همین موضوع مهمترین دافعه برای من نسبت به راپید بود. در مقابل سرمربی آوسریا وین تورستن فینک بود که در بایرن مونیخ رؤیایی اواخر دهه 1990 همبازی افنبرگ و ماتئوس و اولیور کان بود. سال 2016 آوسریا وین در مرحله گروهی لیگ اروپا در رم با آ.اس.رم 3-3 مساوی کرد و چند روز بعد هم داربی وین را در ورزشگاه خانگی راپید وین 2-1 برد و بخاطر همین 5 گلی که در این دو بازی زده بودند، برای یک روز پیراهن باشگاه با 50% تخفیف فروخته شد که من هم تهیه کردم و بازی برگشت برابر آ.اس.رم را با پیراهن بنفش از روی سکوها تماشا کردم. البته آن بازی را آوسریا وین 4-1 واگذار کرد، اما من هنوز در اتریش هوادار آوسریا هستم

 

پی نوشت دو

جدا از انتخاب آوستریا وین برای هواداری، به عنوان یک سرگرمی و نیز راهی برای آشنایی بیشتر با جامعه اتریش حتی لیگ دسته دو اتریش را هم دنبال میکنم. رقابت تیمهای کوچک از شهرهای کم جمعیت با هواداران جدی اما کم شمار نیز جذابیت های ویژه خود را دارد. همه این تیمها هم پیشینه ای بالغ بر صد سال دارند و در دوران فعالیت، دوره هایی هم در اوج بوده اند و عناوینی بدست آورده اند. ثبات همین باشگاهها و تداوم فعالیت اشان و سوددهی اقتصادی اشان هم از جنبه های طرز فکر و شیوه مدیریت رایج در فرهنگ اروپا است

GEPA_full_5504_GEPA-02041664045-900x500.jpg

هواداران فرست وینا - اولین باشگاه فوتبال اتریش - در لیگ ایالتی وین

 

حتی در رده های پایین تر هم تیمهای جالب توجهی فعالیت می کنند. از جمله تیم فِرست وینا که اولین باشگاه فوتبال در اتریش است و با اینکه سالهاست از سطوح بالای فوتبال اتریش به دور است، اما همچنان از پشتیبانی هواداران سنتی خود برخوردار است. حتی در دوران کورونا گهگاه دیده ام که برخی به نشانه هواداری از این تیم ماسکهایی با رنگ و لوگوی این باشگاه بر چهره دارند. هواداران این تیم بخاطر التزامی که به سنتهایشان دارند از سوی هواداران تیمهای شاخصی به مانند راپید وین و آوستریا وین هم به دیده احترام دیده میشوند

unnamed.png

هواداران باشگاه اشپورت کلوب وین با شعارهایی علیه نژادپرستی

 

باشگاه جالب توجه دیگر اشپورت کلوب وین است که فلسفه خاص خود را دارد که هرگز معطوف به کسب عناوین قهرمانی نیست، بلکه اولیتهای دیگر فرهنگی را در بر میگیرد و فعلاً در لیگ منطقه ای رقابت میکند. با این حال این تیم گهگاه برای خوشایند هوادارانش تیم های نامداری به مانند پاری سن ژرمن و یا دورتموند را برای بازی های دوستانه به ورزشگاه کوچک و قدیمی خود دعوت میکند. ورزشگاه خانگی آنها قدیمی ترین ورزشگاهی است که همچنان در اتریش بر پا است و میزبان رقابتها است

wsc psg.JPG

حضور پاری سن ژرمن تحت هدایت لوران بلان در ورزشگاه کوچک و قدیمی اشپورت کلوب وین

 

جالب اینکه رویارویی این دو تیم وین بخاطر سبک و سیاق هواداران اشان به عنوان داربی عشق نامیده میشود و علیرغم رقابت ورزشی، هر دو تیم در رویکردهای فرهنگی و سیاستهای مدیریتی همسو هستند


داربی منحصر به فرد دو تیم وین با ارزشهای مشترک اجتماعی موسوم به داربی عشق

 

پی نوشت سه

از دیروز که شروع به نوشتن این یادداشت کردم، در میانه کار به دلیل طولانی بودن متن وقفه ای لازم بود تا به کارهای دیگر برسم و پیش از پایان نوشته اعلام شد که تیمهای انگلیسی از سوپرلیگ کنار کشیده اند. به هر روی همانگونه که توضیح دادم من هیچ موضعی در مخالفت با موافقت با سوپرلیگ نداشتم و به عنوان هوادار بایرن مونیخ، تصمیم بایرن برای پیوستن و یا نپیوستن به این سوپرلیگ هم تأثیری در نسبت هواداری من نداشت. به هر روی به گمان من در روندی که فعلاً در فوتبال جاری هست و سرمایه های هنگفتی که گهگاه بی حساب به برخی باشگاهها تزریق میشود، اینکه باشگاههایی با سرمایه های هنگفت و دست نیافتنی به تصمیمات جداگانه ای برسند هرگز دور از ذهن نیست

 

پی نوشت چهار

گویا انگیزه اصلی تیمهای تأسیس کننده سوپرلیگ درآمدزایی بیشتر برای نجات از بحران اقتصادی و بدهی های کلان مالی است و تأکید می شود که در غیر این صورت این باشگاهها برشکسته خواهند شد. به هر روی این هم از جزیی از فوتبال است که در برهه ای از تاریخ یک باشگاه، بدهی مالی باعث برشکستی، تغییر نام، انحلال و برپایی دوباره و مسایلی از این دست گردد. مسأله ای که حتی برای فیورنتینا و یا گلاسگو رنجرز هم پیش آمد و باعث شد که هواداران دوباره تیم محبوب خود را از نو بنیان بگذارند. از این رو هیچ مایه شگفتی نیست که اگر باشگاهی به مانند رئال یا بارسلونا هم بخاطر سیاستهای نادرست مالی به برشکستگی دچار شوند. از سویی وقتی صحبت از بحران اقتصادی به میان می آید، نخستین چاره کاستن از هزینه هاست. چه در مقیاس باشگاهی و چه در صنعت فوتبال بطور کلی وقتی بحران مالی رخ میدهد، دلیلی برای دستمزدهای کلان و نقل و انتقالات نجومی فزاینده باقی نمی ماند. باشگاههای پرآوازه هم می توانند در حد دیگر تیمها هزینه کنند، و یا بازیکنان و مربیان فوتبال هم می توانند در حد و اندازه دیگر اقشار جامعه درآمد داشته باشند

The comments are closed.