Ok

By continuing your visit to this site, you accept the use of cookies. These ensure the smooth running of our services. Learn more.

نظامی که مخالفش / موافقش بودم

در این یادداشت دیدگاهم را درباره «نظام» و مخالفت یا موافقت با آن و نیز منظور از براندازی آن توضیح می دهم 

 

 

 

 

در یادداشتی زیر این نام بر آن بودم تا چکونگی شکل گیری ذهنیتم نسبت به شرایط اجتماعی و ساختار سیاسی ایران، آنهم در فضایی که همزمان با دوران نوجوانی و آغاز جوانی ام بود، را توصیف کنم و توضیح دهم که چگونه در فضای پس از 2 خرداد 76 در منازعات سیاسی جاری همواره مایل به توفق نیروهای نزدیک به خامنه ای در ساختار حاکم بودم و این ترجیح نه از روی تعلقات حکومتی و یا تمایلات مذهبی، که اتفاقاً  ناشی از انتقاد و نارضایتی بود. از آنجا که از یکسو موضوع مربوط به گذشته است و فوریتی نداشت و از سویی درگیر مشغله های مهمتری هستم، تا به امروز مطلب مورد نظر را یادداشت نکرده ام. با توجه به آنکه در پی عملیات طوفان الأقصی و متعاقباً جنگ در فلسطین ضروری می دانم که موضع خاص و مهمی را مطرح کنم و این موضع اساساً با دیدگاههای گذشته ام چه بسا به کلی مغایر باشد، عجالتاً این یادداشت را درج می کنم تا مشخص باشد که پیش از موضعی که بواسطه جنگ در فلسطین نسبت به جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی 57 عنوان می کنم، چه دیدگاههایی داشته ام و مخالفتها و موافقتهایم به چه ترتیب بوده است

 

دوم خرداد هشتادوشش

15513202.jpg

 من تا امروز این عکس را ندیده بودم و نمی دانستم خاتمی از 76 همان موسوی بوده است

 

حساسیت من نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی بواسطه فضای پیش از انتخابات 2 خرداد 86 شکل گرفت. اینکه یکهو فضای تبلیغاتی عجیب و غریبی در حمایت از خاتمی پدید آمده بود که تنها توجیهش این بود که ناطق نوری گزینه دلخواه خامنه ای است. بدین ترتیب حمایت از خاتمی که تا آن روز کسی از عموم او را نمی شناخت به معنی روشنفکری و مخالفت با تعصبات مذهبی تبلیغ می شد و این تبلیغات معمولاً بواسطه زنانی که حجاب سفت و سختی نداشتند و نیز جوانانی که به خیال دهن کجی به خامنه ای احساس قهرمانی می کردند بروز پیدا می کرد. من بی آنکه موافقت یا مخالفتی با نظام حاکم داشته باشم، یا موافقت و مخالفتی با خامنه ای یا حتی خاتمی الدنگ داشته باشم، با آن فضای ابلهانه ای که در جامعه حاکم شده بود مخالف بودم. به این معنی که رأی به خاتمی دهن کجی به خامنه ای نیست، هواداری از خاتمی نشانه روشنفکری و تقابل با تعصبات مذهبی نیست و حتی فراتر از آن اینکه هم نظری با خامنه ای به معنی تقابل با آزاداندیشی و یا ناشی از تعصبات مذهبی نیست. اتفاقاً بر همین اساس سال 76 که رأی اولی بودم درست به ناطق نوری رأی دادم. این موضوع با توجه اینکه تیپ و ظاهر و نیز پایگاه خانوادگی ام هیچ شباهتی با عموم طیف حامیان ناطق نوری و یا مخالفان خاتمی نداشت مسائل گهگاه جالبی را منجر می شدکه تا سالها بعد در دوره دکتر احمدی نژاد و نیز تا به امروز ادامه داشته و دارد

15513198.jpg

خاطره جالبی که از آن روزها در یاد دارم این است که انتخابات 86 با محرم همزمان شده بود. بستگان ما هم تکیه ای با نام بهمن آبادی های مقیم مرکز دارند که ما هم معمولاً در آن شرکت می کردیم و بدین واسطه یکسری از بستگان دور را تنها در آنجا می دیدیم. یک شب که پس از پایان مراسم ، در جمع کوچکی بیرون از هیأت درباره انتخابات گفتگوی می شد، من در همان سن پانزده شانزده سالگی نظرم را در مخالفت با خاتمی و رأی به ناطق نوری بیان کردم. مدتی پس از آن که دیگر کار انتخابات به سر رسیده بود، در یک میهمانی عروسی که باز هم طبیعتاً بستگانی را می دیدیم که بطور معمول رفت و آمدی نداشتیم، یکی از میهمانان که از قضا دکمه یقه اش را کیپ بسته بود، هنگام سلام و علیک خطاب به من گفت: «سلام آقای حزب اللهی!» و من با توجه به آنکه همیشه از نظر ظاهری مرتب تر از عرف معمول جامعه بودم و نیز اغلب مدل موهایم مطابقتی با عرف معمول نداشت گمان کردم که با توجه به یقه بسته اش به من کنایه می زند! موقع برگشت از مراسم با پدرم درباره موضوع صحبت کردم که گفت اشاره اش به صحبتهایم بیرون از هیأت در زمان انتخابات بوده است. طرف خیال کرده بود که من بخاطر موضع انتخاباتی ام حزب اللهی هستم

 

پس از 2 خرداد

151128174249_jebhe_mosharekat_512x288_getty_nocredit.jpg

 چه روزهای تباهی بود که با این عکس دوباره یادم آمد

 

پس از 2 خرداد، فضا فضای هیجان و ذوق زدگی بابت روی کار آمدن خاتمی بود. قشری که بیش از همه با آن در ارتباط بودم، اولاً هم سالان خودم در مدرسه و محله و کلاس زبان بود و نیز هم سالانم در فامیل که اغلب تصویری از خاتمی در اتاق و یا قفسه کتاب هایشان داشتند. متعاقباً انتخابات مجلس ششم رقم خورد که با راهیابی هواداران خاتمی به مجلس همراه بود. چه دورانی تباهی بود! دولت مستقر و مجلس حامی آن با ادعای رویارویی با خامنه ای در چنان موضع حق به جانبی ایستاده بودند که راه بر بیان هرگونه انتقاد و یا حتی دیدگاه متفاوتی بسته بود و جز کف و سوت برای خاتمی مجالی برای هیچ اظهار نظری نبود! اگر هوادار خاتمی نبودی دیگر به عنوان گروه فشار به شمار می آمدی! بعد هم وارد دانشگاه شدم و متعاقباً دور دوم خاتمی رقم خورد

ysrt.JPG

نشریه وزین یالثارات که وزنش برای همان گیشه کفایت می کرد و به درد خواندن نمی خورد

 

در چنین فضایی نارضایتی من نسبت به جو غالب، طبیعتاً تمایل من به کامیابی نهادها و طیفهای نزدیک به خامنه ای در نبردهای سیاسی با جماعت 2 خرداد معطوف بود که البته مجالی برای فعالیت در راستای آن نمی یافتم. تنها اقدام عملی من در این راستا آن بود که جزو جماعت 2 خردادی نباشم که نبودم؛ اگرنه جز خوشحالی و رضایتمندی در تقابل طیف های نزدیکتر به خامنه ای در تقابل با اصلاحچیان نقشی در جریانات نمی توانستم که داشته باشم. در آن سالهای خفقان تنها روزنه امیدی که باعث می شد تک صدایی نشریات زنجیره ای 2 خردادی شکسته شود آن بود که هر روز در گذر از دکه روزنامه فروشی، نشریه یالثارات و یا گهگاه جبهه را می دیدم و خیالم آسوده می شد که اگرچه شاید این جماعت نسبت به جماعت 2 خردادی شمار کمتری داشته باشند، اما در راه خود عزم راسخ تری دارند و اهل مسامحه نیستند. یکی دو باری هم این نشریات را خریدم، اما دیدم که به درد خواندن نمی خورند و همان حضور حماسی اشان روی دکه در کنار نشریات زنجیره ای 2 خردادی کفایت می کند

13980528000998_Test_PhotoN.jpg

tt.JPG

انتخابات سال 80 هم فضا بگونه ای زمینه چینی شده بود که کاملاً غیر رقابتی بود و انتخاب خاتمی با رأیی بالاتر از دور پیش بدیهی بود. از همین رو شرکت در انتخابات معنایی نداشت. چه روزهای تباهی بود که جفتک زدنهای هم دانشگاهیان را برای خاتمی تحمل می کردم و چه جفتگیری هایی که میان این جماعت در هنگام پوستر چسباندن و تراکت پخش کردن به حجله بخت نرسید. من تنها به این خاطر که رأیی داده باشم که به خاتمی نباشد به محمود کاشانی رأی دادم و طبیعتاً نه توقع انتخابش را داشتم و نه احساس رقابت در انتخابات. دیدگاههایش درباره 28 مرداد نیز جالب توجه است که در اینترنت قابل جستجو است. از جمله
مصدق قانونی ملی شدن صنعت نفت را به شکست کامل کشاند
آمریکا و انگلیس پشت مصدق بودند
هیچ کودتایی علیه مصدق انجام نشد

384.JPG

تا آنکه انتخابات ریاست جمهوری سال 84 پیش آمد و فرصت مغتنمی دست داد تا جمیع جماعت 2 خردادی را به همراه پدرخوانده اشان شکست دهیم و من پس از آنکه کار انتخابات به مرحله دوم کشید، بی درنگ از دکتر احمدی نژاد پشتیبانی کردم و حتی در تبلیغات خیابانی به سودش شرکت کردم، تا جایی که حتی بسیج به ماشین حامل من که آن روزها تیپ فشن داشتم و دوستانم که با عکس دکتر پوشانده بودیم مشکوک شد و ما را به پایگاه کشاند. تا به امروز هم از رأی آن روز و کرده خود دلشادم

 

نظام کیست؟ چیست؟ کجاست؟

mjma.jpg

اساساً برای آنکه روشن شود که مخالفت و یا براندازی نظام یعنی چه و یا دستکم از دید من چه معنایی داشته است، باید مشخص شود که منظور از نظام دقیقاً چیست؟ مناسب ترین اشاره به این موضوع به نظرم در همان مناظره تاریخی دکتر احمدی نژاد با چیزحسین صورت گرفت. آنجا که چیزحسین از تغییر مواضع نظام توسط دکتر احمدی نژاد گلایه می کند و دکتر احمدی نژاد در دقیقه 56:25 در پاسخ می گوید موضع نظام امروز این است که دولت تعیین کرده است و رهبری و مردم هم تأیید کرده. نظام پس دیگر کیست که موضع دیگری دارد؟


 چیزحسین به یک نظام مبهم اشاره می کند و دکتر احمدی نژاد در دقیقه 56:25 به آن می پردازد

 

آن نظام یک نظام دیگری است که لزوماً دولت مستقر را در بر نمی گیرد و اتفاقاً شخص خامنه ای هم بیرون از آن نظام است. افشای یکی از نشست های هیأت امنای دانشگاه آزاد مربوط به اسفند سال 87 کمک می کند تا تصور روشن تری از آن نظام داشته باشیم. در خلال این نشست که برای آینده دانشگاه آزاد و اموال آن تصمیم گیری می شود، رفسنجانی اشاره می کند که چه بسا نظام در آینده ولی فقیه نداشته باشد. به عبارتی نظام مد نظر بابااکبر که چیرحسین در مناظره سال 88 به آن اشاره می کند، نظامی است که صرفاً در قالب امروزین جمهوری اسلامی تجسم نمی یابد و چه بسا در قالبهای دیگری همچنان برقرار باشد. یعنی حتی با سرنگونی و یا تغییرات بنیادین قالب امروزین جمهوری اسلامی، چه بسا آن نظام همچنان بر سر کار باشد. اتفاقاً چیزحسین در این مناظره اذعان می کند که دکتر احمدی نژاد در رویارویی با آن نظام قرار دارد و دکتر احمدی نژاد هم از تأیید رویه و رویکرد خویش از سوی رهبر و مردم می گوید. یعنی خامنه ای هم با تقابل با آن نظام پنهانی همسو و همدل است

87016523.jpg

مشروح مذاکرات هیأت امنای دانشگاه آزاد به تاریخ 7 اسفند 87 

1776356402.jpg

براتعلی سرلک، کارمند دفتر هیأت امنای دانشگاه آزاد که فایل صوتی مربوطه را منتشر کرد

 

به همین خاطر است که ترکیب خامنه ای و دکتر احمدی نژاد، از نگاه من ترکیب طلایی براندازی بود، چرا که من خواهان براندازی آن نظامی بودم که ربطی به بود و نبود ولایت فقیه نداشت. به همین خاطر است که من در صورت تغییر ساختار سیاسی همواره از شاهزاده رضا پهلوی حمایت می کردم، چرا که او را بیرون از طرح نظامی می دانستم که دار و دسته بابااکبر برای آینده بدون ولی فقیه اش نقشه می کشید و چیزحسین در مناظره با دکتر احمدی نژاد نگران آن بود؛ و به همین خاطر است که وقتی شاهزاده کارایی اش در ناکامی طرح های امنیتی اصلاحچیان را از دست داد و عملاً جاده صاف کن آنها شد، حمایت از او را ناموجه یافتم. چرا که براندازی آن نظام با حمایت از ایشان میسر نبود

_100560692_e94e6076-3d5e-4921-b9d8-d174e420187c.jpg 

2893.jpg

44144186_1005.jpg

عضویت در نظام صرفاً به معنی داشتن سمت در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نیست که مصداق بارزش مقایسه سرانجام کسانی چون چیزحسین و کروبی با سرنوشت حمیدرضا بقایی است. اینکه چگونه چیزحسین و کروبی کشور را به آشوب کشاندند و با بحران سیاسی موجبات تحریم اقتصادی ایران را فراهم آوردند، اما همچنان در آسودگی حصر خانگی می چرند و زمان که امنیت خانه بابااکبر صلاح بداند پیام های آبدوغ خیاری صادر می کنند و در مقابل کسانی چون بقایی و مشایی بدون هیچ تخلف و یا کوتاهی در دوران مسئولیت، علیرغم خدماتشان با فشارهای ناجوانمردانه سیاسی و محکومیت های بی اساس قضایی قربانی می شوند درست به نسبت این افراد با نظام مربوط می شود که هرگز ارتباطی با عضویت در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ندارد

13991030000583_Test_NewPhotoFree.jpg

chz.JPG

چیزحسین و کروبی در شرایط به اصطلاح حصر خانگی 

 

در واقع جمهوری اسلامی که با آن مخالف بودم، همان نظامی است که باباکبر و شرکا در نشست های پنهانی برایش نقشه می کشیدند و امثال چیزحسین آن را نمایندگی می کنند. و در واقع جمهوری اسلامی که با آن مخالف بودم، همان ایرانی بود که از آن بیزار بودم و صرفاً منحصر به پس از انقلاب نمی شود و حتی امثال اردشیر زاهدی را هم در بر می گیرد



دکتر احمدی نژاد خواستار کناره گیری حسن روحانی و صادق لاریجانی شد

 

دکتر احمدی نژاد هم در رویارویی با همین نظام اولاً در پیامهای ویدئویی خطاب به شیخ حسن روحانی و شیخ صادق لاریجانی خواستار کناره گیری آنها از منصب شد و نیز در نامه به خامنه ای، تجدید انتخابات مجلس و ریاست جمهوری 96 بدون محدودیتهای شورای نگهبان را پیشنهاد کرد که خامنه ای تداوم دولت مستقر را به صلاح دانست


جمهوری اسلامی که با آن مخالف بودم همین بساطی است که سعید قاسمی از آن گلایه می کند و برای تقابل با آن جمهوری اسلامی، اتفاقاً به امثال همین سعید قاسمی چشم امید داشتم. در این سخنرانی از دقیقه 1:00:02 به ضرورت تغییرات و مطالبه محاکمه مسئولان حکومتی می پردازد

The comments are closed.