Ok

By continuing your visit to this site, you accept the use of cookies. These ensure the smooth running of our services. Learn more.

تغییر ... شعاری که شعار نبود

اوباما که با شعار تغییر وارد کاخ سفید شده بود جدا از تغییرات عملی و غیر شعاری که در بخش های عمده خاورمیانه ایجاد کرد، سرانجام توانست با بهره گیری از اهرم های دیپلماتیک و غیر نظامی یکی از بغرنج ترین مسایل سیاسی جهان امروز را خنثی سازد.

از زمان ورود به رقابت انتخاباتی «تغییر» از جمله پر کاربردترین واژه هایی بود که اوباما در توصیف برنامه ها و سیاست های خود به کار می برد. شعاری که با گذشت زمان روشن شد که اوباما برای تحققش هم از ابراز مناسب برخوردار است و هم از عزمی جزم که قابل مسامحه نیست. طبیعتاً منظور از ابزار مناسب، ابزار سیاسی و توانایی دیپلماتیک است و نه توهمات خیال پردازانه. در خاورمیانه اثرات این تغییر را به ویژه در سالهای اخیر به چشم دیده بودیم؛ اما در برابر ایران ...

 

واقعیت امر این است که آنچه می تواند موجودیت حکومت ها را به مخاطره بیاندازد نه کشمکش های سیاسی است و نه غوغاهای پر سر و صدا و پرتلفات اما پوچ ایدئولوژیک ، بلکه تنگنای اقتصادی است؛ به ویژه برای حکومت های دیکتاتوری آنهم از نوع نفتی و خاورمیانه ای. آنچه تا پیش از سوی دولتمردان آمریکا در برابر ماجراجویی های حکومت ایران دیده می شد، تنها تهدید به حمله نظامی بود که طبق اسناد ویکی لیکس چند بار تا آستانه اقدام هم رسیده بود! اما در عمل به کاستن از ماجراجویی های حکومت ایران منجر نمی شد!

 

اما نیشی که بر شریان اقتصادی حکومت وارد شد، حکومت را به سوی احتضار کشاند. حکومت نیز از آغاز ماجرا بر این امر به خوبی آگاه بود و در برابر این موضوع واکنش دیگرگونی داشت و برآشفتگی منحصر به فردی نشان داد و بلافاصله پس از نخستین طلیعه گزند اقتصادی، در پی تحریم بانک مرکزی از سوی انگلستان، عمله جات خود را روانه میدان کرد تا به خیال خود زهر چشمی بگیرد و دیگر دولت ها را از اقدام مشابه باز دارد. غافل از آنکه کور خوانده بود!

 

متعاقباً امضای پرزیدنت اوباما پای تحریم نفتی و بانکی ایران بیدرنگ ارزش پول کشور را به حظیظی برگشت ناپذیر کشاند و متعاقب شد با تصویب تحریم های بانکی و نفتی از سوی اتحادیه اروپا که در برابرش پنجه کشیدن های ناامیدانه حکومت هم چاره ساز نبود.

 

تهدید پوچ و توخالی بستن تنگه هرمز بیدرنگ متعاقب شد با گذر سه ناو فرامنطقه ای آمریکا، انگلیس و فرانسه از تنگه هرمز و قهرمانان شعاری در سکوت مرگباری بر عرشه ناوچه جماران تنها به نظاره ماجرا بسنده کردند؛ که چاره ای جز این هم نداشتند! نامه های مستقیم اوباما به رهبر حکومت ایران هم هرگونه خیال ماجراجویی در تنگه هرمز را از سر حاکمان به کلی زدود.

 

در خلال این ضربات مهلک اقتصادی دریچه مذاکرات همچنان گشوده بود و افزون بر آن، همانگونه که پیوسته عنوان می شد همه گزینه ها روی میز بود و هرگز گزینه حمله نظامی در صورت نرسیدن به نتیجه دلخواه فراموش نشده بود.

  

از زمان اجرایی شدن تحریم های بانکی و نفتی در تیر ماه سال 91 تا سیزده فروردین ماه سال 94 که حکومت ایران دست ها را به نشانه تسلیم بر دیوار گذارد و گروههایی از ایرانیان نیز این تسلیم را جشن گرفتند، حکومت و جامعه ایران رویهم کمتر از سه سال دوام آوردند! آنهم در شرایط صلح؛ باشد تا توهم ایستادگی در برابر حمله نظامی برای همیشه مرتفع گردد.

 

در پایان ماجرا در خاورمیانه سوریه ای ی به نابودی افتاده داریم که از سلاح های شیمیایی خلع سلاح شده و ایرانی به فلاکت افتاده که دستکم برای سالها دستش از بمب اتمی کوتاه گردیده است.

این بود داستان یه تغییر ... شعاری که شعار نبود.

 

پی نوشت 1) شخصاً گمان نمی کردم که دیپلماسی هوشمندانه پرزیدنت اوباما به نتیجه برسد؛ و هرچند مطمئن بودم که سیاست تغییر در ایران نیز محقق خواهد شد اما بعید می دانستم که این تغییر از راه مسالمت جویانه رخ دهد و بزرگترین نگرانی سالهای اخیرم لجبازی هسته ای مردم و حکومت ایران تا وقوع حمله نظامی بود که خوشبختانه چنین نشد. در راستای این نگرانی بزرگ از سال 90 تلاش های پیدا و پنهانی داشتم تا از حجم هزینه های این ماجراجویی و مخاطرات کاملاً محتمل کاسته گردد که بزودی بخش هایی از آن را منتشر خواهم کرد.

 

پی نوشت 2) از همه اقدامات بین المللی که با فشار سیاسی و تحریم اقتصادی جور همراهی و یا سکوت ناآگاهانه مردم و سیاست بازان ایرانی با حکومت را کشیدند و جاه طلبی های هسته ای جمهوری اسلامی را مختل کردند سپاسگذارم.

 

در همین باره:

-        ماجرای هسته ای ملاقات در بغداد مذاکره بر سر چه؟ /  می 2012

-        مذاکرات هسته ای قزاقستان و خوش بینی های کذایی / مارچ 2013

این هنوز از نتایج سحر است / ژوئن سال 2014 

The comments are closed.