Ok

By continuing your visit to this site, you accept the use of cookies. These ensure the smooth running of our services. Learn more.

ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترکخو

فاشیسم ترک بار دیگر جلوه های راستین و تاریخی خود را متجلی کرد و قرارداد باشگاه تراکتورسازی تبریز با آرزداد هارویان بازیکن ارمنی تنها به دلایل نژادی لغو شد

 

 

باز جای خوشحالی است که تنها به لغو قرارداد بسنده شده و  روشهای مرسوم آغامحمد خان و یا ترکان عثمانی بکار نرفته است

 

فاشیسم ترک سده هاست که در هر گستره جغرافیایی که ناخوانده پای گذارده است ستم ملی را اعمال کرده است و هرگز به محدوده سکونتش نیز بسنده نکرده است؛ به ویژه از نظر ستم بر پارسیان، آنچه که مرتکب شده کمتر از دیگر دشمنان پارسیان نبوده است

 

از سلاطین چنگیز اطوار قاجار (به تعبیر رستم التواریخ) که پارسیان زرتشتی را ناگزیر به داشتن نشانه های ویژه میکردند تا از مسلمانان متمایز باشند و در روزهای بارانی در مجامع ظاهر نشوند تا سلاطین صفوی که باورهای خرافی اشان را به ضرب شمشیر بر پارسیان تحمیل میکردند و به سنت چنگیزی کتابهای پهلوی را آتش میزدند و موبدان را گردن میزدند

 

که البته اگر این ترکتازی ها را در ترکستان خودشان میکردند گلایه ای نبود، اما فاشیسم ترک هیچ قوم و سرزمینی را از ترکتازی هایش در امان نگذاشته است و برای بسط ترکتازیش هم چشمهای کرمانیان را از کاسه درآورده و هم کوچه  های تفلیس را آنچنان در وحشت و خون غرقه کرده که گرجیان را به آغوش روسها پناهنده کرده است و نمونه منحصر به فرد نسل کشی ارمنیان هم که از جمله شرمهای تاریخ است

 

حال امروز با همه این پیشینه شرم آور از ستم بر ترکان می گویند؛ آنهم در حکومتی که بسان تقریبن همه سده های گذشته در اختیار ترکان است

 

از آغاز که داماد خانواده قاجار با عطر سوسن و یاس از پاریس به تهران پرواز کرد، تا اعدام هایی که خلخالی فرمان میداد و اجرا میکرد و تا امروز که یکی بر تخت و یکی در حصر سرنوشت ایرانیان را رقم میزنند همگی برآمده از همان مردم هستند که اگر حکومتشان را در جغرافیای همان مردم منحصر کنند آنان که زیان نمی بینند بیگمان پارسیان خواهند بود

 

ای ترک غارتگر من! چرا آن روز که چشم کرمانیان را از کاسه درمی آوردی در اندیشه تشکیل حکومت در ترکستانت نبودی و ایران مرا اشغال کردی و امروز هارای هارای میکنی؟ چرا آنروز که از پشت کوههای اردبیل به اصفهان سرازیر شدی در اندیشه تحصیل به زبان مادریت نبودی و دسترنج کشتزارهای مرا صرف امامه به سر پروری میکردی

 

ای ترک غارتگر من! تو که نه کتاب داشتی و نه حتی الفبایی برای نوشتن، از پشت کوه تاختی و کتابهای پهلوی مرا به آتش کشیدی و موبدان پارسی را گردن زدی و بجایش بحارالنوار و حلیه المتقین و رستم التواریخ گردآوردی

 

چرا همان سالها در پشت کوههایت آرام نگرفتی و با نداشته هایت نساختی و داشته های مرا به آتش حسدت سوزاندی؟

 

چرا دسته دسته هم کیشان تازی ات را از جبل عامل به شهرهای من فراخواندی و پشت همان کوهی که میزیستی دعوت نکردی؟

 

امروز هم اگر تو و ترکستانت نباشی من و شاهنامه و اوستایم خواهیم بود و همچنان به پارسی خواهم گفت و خواهم سرود؛ اما تو می مانی و الفبایی که نداری و آیین و پیامبری که نداری و ننگ نسل کشی که بر پیشانی داری

 

تو می مانی و هویتی که باید با ملغمه ای از تیمور و چنگیز و بحارالنوار و حلیه المتقین برای خودت بسازی و بیگمان از گاهان زرتشت و شاهنامه فردوسی و سخن سعدی و چکامه مولوی محروم خواهی بود

 

ای ترک غارتگر من! تو که ترکستانت را داری پس در قم و تهران و ساوه و شیراز و خراسان چه میکنی؟

 

مگر ادعای سرزمینت را نداری؟ پس نخست سرزمین های مرا ترک کن! از خراسان تا خوزستان ناخوانده میزبانت ترکتازی هایت بوده ام! زحمت کم کن و به پشت کوههایت برگرد و حاکمان ترک ترکخو را نیز با خود ببر و با بحارالانوارت سرگرم باش و مرا نیز با شاهنامه ام تنهایم بگذار

 

برو و یکی شو به مانند جمهوری باکو و بکوش تا پیشینه و هویتی برای خود دست و پا کنی و بعد با این سرگشتگی دست به گریبان باش که در تاریخی که علم کرده ای با جای خالی الفبا و دین و آیین چه میکنی

 

برو و مرا با آن سیبیلوهای حرمسرایت شرمنده نکن و دامان مرا به پیشینه خونینت در نسل کشی آلوده مکن

 

گیرم که ترکستانی هم برای خودت علم کردی. با ساکنان ارمنی و آشوری و تات چه میکنی؟ باز هم نسل کشی به شیوه ترکان عثمانی؟

 

بگذار با کوروش و فردوسی و سعدی ام همچنان در جهان سرافراز بمانم و بخاطر ترکتازی هایت سرافکنده نباشم

 

به کوری چشم اهریمن هزاران سال است که آتش ورهرام از پس حمله تازیان و یورش مغولان و ترکتازی های تو هنوز فروزان است و به آسمان زبانه میکشد، برو و ستم تاریخی ات را از سرزمین من برچین

 

باشی یا نباشی نام سرزمین من همچنان ایران خواهد بود و باشی و نباشی ما پارسی خواهیم بود. من مسئول بحران هویت تو نیستم؛ برو و سرنوشت ترکستان خود را پی بگیر، اما سرزمین های مرا نیز ترک کن تا سرنوشت ایران من نیز از فاشیسم ترک رهایی یابد

 

قطره دریاست اگر با دریاست

ورنه آن قطره و دریا دریاست

 

پی نوشت یک

براستی از بابت برنامه فتیله بسی متاسف شدم که در تلویزیون سراسری ایران چند جمله ای به ترکی اجرا شد و تازه بعدش طلبکار هم شدند. اینها که خودشان هم استان دارند و هم استاندار و هم تلویزیون استانی، در همان تلویزیون خودشان هارای هارای کنند؛ هیچ توجیهی ندارد که در تلویزیون ایران به ترکی جمله ای بیان شود

 

بحران هویتی که ساکنان آذربایجان و توابع از آن رنج می برند مشکل خودشان است تصمیم بر اینکه چه هویتی برای خود اختیار میکنند مربوط به خودشان و اینکه نسب مبارکشان را به سلاله چنگیز برسانند و در شوق حضرتش در خیابانهای تبریز هارای هارای سر دهند را با ما کاری نیست

 

تفاوت در ابعاد جمجه ساکنان صحرای گبی و دشت مغان ربطی به تفاوت آنچه که درون آن جمجه هاست ندارد و اساسن اگر بنا بود که این گونه آموزشها و رنج بردنها در خودآگاهی اشان افاقه کند که هزار سال پس از سرایش شاهنامه دیگر چنین بحرانی نبود

پی نوشت دو

این چند سطر تنها به عنوان اشاره ای تاریخی درج شد، اگرنه گوشه گوشه جامعه ایران جدا از اینکه با چه نوع بحران هویتی روبرو است و به چه خرافاتی باور دارد و چه نسبتی با تاریخ دارد و فرزند کوروش است یا دوستدار علی و یا پیرو عمر و یا زاده گرگ خاکستری، از انحطاط اخلاقی رنج میبرند

 

پی نوشت سه

به گمانم یک دولت خودآگاه کوچک از یک دولت گسترده اما بی در و پیکر برای شهروندانش می تواند ثمربخش تر باشد. در همین خاورمیانه آشفته امروز، یک اسراییل کوچک و کم جمعیت اما خودآگاه بسیار بسامان تر از حکومت هویت باخته و بی در و پیکری است که هر گوشه و هر کارگزارش طبق اسناد ویکی لیکس و سازمان سیا در زد و بند با یکی از دولت های بدخواه مواجب میگیرد و از جمله مهمترین کارکردهایش نابودی هر پدیده روزگارآلودی است که از باستان به یادگار مانده است

 

دولت سامانیان با همان خودآگاهی نصفه نیمه شان، دستکم از نظر فرهنگی نسبت به دولت گسترده صفوی بسیار مؤثرتر و کارسازتر بودند و همین میراث کمینه ای که از ایران باستان برجاست مرهون کارگشایی های سامانیانی است که بلعمی و فردوسی و پورسینا را در دل خود پروردند. اگر نه صفویان و قاجاریان علیرغم قلمروی گسترده ای که با خونریزی به زیر سلطه گرفته بودند با پرورش ملایان و ناظم البکاها و معین البکاهاشان راهی به فرهنگ ایرانی نبردند و راهی که رفته اند به همین ترکستان امروزی است

در همین باره
مکن ترکتازی بکن ترک تاز

Comments

  • با اینکه خیلی اختلاف بینشی با درونمایه متن شما دارم ولی لذت بردم

The comments are closed.