Ok

By continuing your visit to this site, you accept the use of cookies. These ensure the smooth running of our services. Learn more.

  • پرونده هسته ای، صریح و مختصر

    فناوری هسته ای،انرژی هسته ای،پرونده هسته ای،

    پس از انتشار چند نوشتار درباره لزوم دستیابی ملت ایران به فناوری اتمی، برای تبیین بیشتر نگرشهایم نوشتار زیر را در سال 85 نگاشتم که خوشبختانه از جمله معدود نوشته های برجای مانده از بایگانی « نژادگان» پس از بازداشت در دی ماه 88 است.

     

    دیدگاه کلی « نژادگان» درباره دستیابی به فناوری هسته ای با ارایه نوشتارهایی در زمانهای متناسب همواره مشخص بوده است؛ با این وجود با توجه به قطعنامه تازه تصویب شده، دیدگاه کلی این تارنگار بگونه تلگرافی آورده می شود:

     

    1 – انرژی هسته ای حق مسلم ماست؛ که مقصود این « ما» تنها و تنها ملت ایران است و شامل حزب الله لبنان، حکیم، مقتدی صدر، گلبدالدین حکمتیار، عمرالبشیر و ... نمی شود. از اینرو این حق مسلم ملی برا ی جمهوری اسلامی هرگز مشروعیت نمی آورد.

     

    2 – مذاکره با سه کشور اروپایی (که اکنون تبدیل به 5+1 شده است) به ویژه انگلیس و فرانسه با آن پیشینه تابناکشان از پایه نادرست بود و شمه ای بود از سیاست تنش زدایی دولت اصلاح طلب خاتمی که از نگاه من بیشتر به روسپی گری سیاسی بین المللی می مانست آنهم بدون دریافت حق الفحشا.

     

    3 – هرگونه اقدامی در راستای منافع ملت بزرگ ایران از سوی هر فرد و گروهی ستایش برانگیز است. از جمله تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به فناوری اتمی.

     

    4 – هرگونه تصمیمی که به انزوای سیاسی و مضیقه اقتصادی هیأت حاکمه بیانجامد که به کنار، اما کمترین فشاری که به منافع ملت ایران کوچکترین خدشه را وارد سازد به هیچ روی پذیرفتنی نیست.

     

    5 – جمهوری اسلامی حق ندارد در برابر فشار بیگانگان، حقوق مسلم « ما» را فروگذارد و از سوی دیگر نباید هزینه احقاق این حقوق را به گونه توجیه ناپذیری بالا ببرد.

     

    6 – با افزایش بیش از پیش فشار بر جمهوری اسلامی برای فروگذاردن مسأله هسته ای و افزایش هزینه ها برای این حق مسلم، کم هزینه ترین راه واگذاری حاکمیت به ملت می باشد.  

     

    در همین باره:

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    جام زهری در همین نزدیکی

    این چند نفر

  • انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    انرژی هسته،فناوری هسته ای ،پرونده هسته ای،

    این نوشتار مربوط به سال 85 و ارجاع پرونده اتمی جمهوری اسلامی به شورای امنیت می باشد. تارنمای رادیو فردا به بررسی بازتاب این مساله در تارنگارهای پارسی پرداخته بود و در این میان اشاره ای هم به این نوشتار با عنوان « وبلاگ ملی گرای تندروی نژادگان» کرده بود. 

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    سرانجام پرونده جمهوری اسلامی به زیر بغلش زده شد و به عالی ترین نهاد سازمان ملل فرستاده شد تا با توجه به گزارشها و بیانیه ها و قطع نامه های دو – سه سال گذشته نسبت به موضوع تصمیم گیری شود.

     

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    از آنجا که خناسان اصلاح طلب به تازگی افزایش فشارها بر جمهوری اسلامی را ناشی از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد عنوان می کنند، لازم است خاطر نشان شود که اصل داستان مذاکره با سه کشور اروپایی – شکست طرف ایرانی در آن دیر و زودی بی سوخت و سوز به نظر می آمد – آتشی بود که دولت سید محمد خاتمی به دامان مان افکند.

     

    چانه زنی بر سر حقوق ملی آنهم با کشورهایی چون انگلیس و فرانسه با آن پیشینه تابناکشان هم شمه ای بود از سیاست تنش زدایی معروفی که از نگاه من روسپی گری سیاسی بین المللی را می مانست آنهم بدون دریافت حق الفحشا.

     

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    به هر روی اگر این ماجرا به امضا و تصویب پروتکل الحاقی منجر شود، سیاهی کارنامه اصلاح طلبان هزاران برابر خواهد شد؛ چرا که پذیرش این پروتکل امنیت ملی ما را چه بسا برای همیشه از میان خواهد برد.

     

    انرژی هسته ای حق مسلم است

    هرچند که روسپیان تنش زدا در دولت کریمه خویش این پروتکل را امضا کردند، اما در این میان براستی جای آن دارد که نیروهای ناسیونالیست اصولگرایان مجلس هفتم را سپاسگذار باشند که دست کم هنوز این پروتکل را به تصویب نرسانده اند.

     

    انرژی هسته ای حق مسلم ماست

    با تمام این اوصاف شوربختانه هر لحظه باید آماده آن بود که جام زهر معروفی که برخی به تازگی داروی تلخ می خوانندش سرکشیده شود.

     

    در همین باره:

    جام زهری در همین نزدیکی

    این چند نفر

  • جام زهری در همین نزدیکی

    cup.jpg

    این نوشتار به جهت نگرانی نسبت به واکنش جمهوری اسلامی به پایان فرجه شورای امنیت در سال 85 نگاشته شد. توضیح تکراری آنکه پس از دور اول سفرهای استانی ام به اوین در دی ماه 88، بایگانی پنج ساله « نژادگان» از سوی نزدیکانم حذف شد و جز معدودی از دست نوشته ها، نسخه پشتیبانی نوشته هایم هم از میان رفت و مطلب زیر از معدود بازمانده های بایگانی « نژادگان» است.

     

    به مناسبت رو به پایان بودن فرجه سی روزه شورای امنیت درباره تعلیق فعالیت های اتمی؛

     

    دستیابی ملت ایران به چرخه کامل سوخت هسته ای حرکتی است که در هر حکومتی، حتی جمهوری اسالمی مباهات برانگیز است. هرچند که دلیل تأخیر در دستیابی به این دانش و همچنین فشارهای بین المللی متعاقب آن تنها و تنها وجود همین هیأت حاکمه جمهوری اسلامی است؛ اگرنه ملت ایران با کارنامه روشن هزاران ساله خود توانایی آن را دارد که اعتماد جهان هراسان از نهادهای تروریست پرور را کاملاً بدست آورد.

     

    با این وجود هرگز پذیرفتنی نیست که جمهوری اسلامی برای تسلای خاطر جامعه جهانی، حقوق بی چون و چرای نسلهای آینده ملت ایران را برباد دهد.

     

    به بیانی، هرچند که شاید جهان از جمهوری اسلامی هسته ای بیمناک باشد، اما حق ندارد به این بهانه پروتکل الحاقی غیر قابل پذیرش را به ملت ایران تحمیل کند.

     

    در این میان رویارویی جهانی با جمهوی اسلامی تا حد تنگناهای اقتصادی و به ویژه سیاسی که به کنار، اما تحمیل پروتکل الحاقی و یا نابود کردن تأسیسات نصفه و نیمه صنعتی کشور به معنی مجازات ملت ایران به جای حاکمیت غیر ملی خواهد بود.

     

    به هر روی امیدواریم جام زهر معروفی که شاید دوباره سرکشیده شود دست بالا به تعلیق بلند مدت غنی سازی محدود شود و تصویب پروتکل الحاقی را به دنبال نداشته باشد.

     

    هرچند که در این شرایط بهترین موضع برای دور کردن تهدیدات نظامی همراه با حفظ حقوق ملی، تحویل حاکمیت به ملت است اما در صورت خدشه به منافع ملی چاره ای جز پشتیبانی از جمهوری اسلامی نخواهد بود.

     

    در همین باره:

    این چند نفر / نگاهی به تأثیر گذاران سیاست هسته ای هیأت حاکمه

  • این چند نفر

    4nafar.jpg

    از جمله مقوله هایی که از سال 83 همواره با وسواس در « نژادگان» دنبال می شد، ماجرای پرونده هسته ای بود. با توجه به مذاکرات تازه جمهوری اسلامی با گروه 5+1 در ترکیه، نوشتار زیر را که در سال 85 نگاشته شده بود دوباره می آورم. توضیح تکراری آنکه پس از دور اول سفرهای استانی ام به اوین در دی ماه 88، بایگانی پنج ساله « نژادگان» از سوی نزدیکانم حذف شد و جز معدودی از دست نوشته ها، نسخه پشتیبانی نوشته هایم هم از میان رفت و مطلب زیر از معدود بازمانده های بایگانی « نژادگان» است. آنچه امروز تأمل برانگیز به نظر می آید فراز پایانی نوشتار است که از همان هنگام احمدی نژاد را تعیین کننده نهایی وضعیت پرونده هسته ای عنوان کردم.  

    همزمان با لبخندهای مسخره علی لاریجانی (دبیر وقت شورای امنیت ملی) در دیدار با سولانا (مسئول وقت سیاست خارجه اروپا) نوشته شد که هرچند گفتگوهای به اصطلاح مثبت آن زمان ممکن است پیش درآمدی برای نوشیدن مفتضحانه جام زهر دیگری باشد، اما اقوی آنست که سریال پرونده هسته ای جمهوری اسلامی، قسمت به قسمت حادثه ای تر می شود.

     علیرقم بدقلقی های روسیه، توافق بر سر تحریم های محدود علیه جمهوری اسلامی را می توان تأییدی بر ژانر حادثه ای داستان هسته ای تلقی کرد.

     در اثر گذاری بر سیاست هسته ای هیأت حاکمه، احمدی نژاد، لاریجانی، تا حدودی محسن رضایی و همچنین هاشمی رفسنجانی را می توان بر شمرد.  

    این چهار نفر که سمتهای مهمی هم در اختیار دارند، همگی نامزد اتخابات ریاست جمهوی سال گذشته (85) بودند؛ به بیان بهتر هریک نگاه دیگرگونی به ماجرا دارند که با وجود نزدیکی احتمالی در برخی جاها، الزاماً همسو نمی باشند.

     با چشم پوشی از قبیله بی خاصیت و دردسر آفرین دوم خردادیان _ که با معرفی دو نامزد (کروبی و معین) برای اقامه صلاة میت بر مردار اصلاحات رسماً به یقه گیری پرداختند – طیف موسوم به اصولگرا که گمان می رفت با انسجام سازمان یافته ای به کارزار انتخابات پا نهد، علیرقم همه تلاشها برای معرفی نامزد یگانه، به کمترین توافقی دست نیافت و نتیجتاً بجز احمد توکلی که کوتاه آمد، قالیباف، لاریجانی، احمدی نژاد و محسن رضایی همگی نامزد شدند.

     در واقع اصولگرایان (واژگان ادبیات سیاسی ما آنقدر پوچ و بی معنا هستند که از بکارگیریشان براستی ابا دارم: اصلاح طلب، اصولگرا) قطعیت پیروزی را با ریسک چندگانگی نامزدهایشان به مخاطره انداختند، اما از مرزهای درون جناحی ذره ای پا پس نگذاشتند.

     به تعبیری، در همین خیلی موسوم به اصولگرای حاکم بر کشور، درباره مقوله مهمی چون مساله هسته ای، به هیچ روی توافقی وجود ندارد. نمونه بارز این امر در شکست مذاکرات مثبت! لاریجانی با سولانا آشکارا دیده می شود.

     هنگامی که درز کرد که لاریجانی برای راضی کردن هیأت حاکمه به تعلیق غنی سازی، یک هفته از اروپایی ها زمان خواسته و پیشاپیش قول این توافق را مژده داده، و از دیگر سو محسن رضایی (از جمله کسانی که به شیوه خود به عدم سازش در قضیه اتمی باورمند است) پذیرفتن تعلیق را با چنین شرایطی شکست آمریکا تعبیر می کرد، احمدی نژاد مواضع هسته ای دشمن شکن خود را بار دیگر اعلام فرمود تا از قافله عقب نماند و با یک حرکت، رشته های لاریجانی را پنبه کرد و قول مساعدش را وتو نمود.

     جان سخن آنکه هریک از تیم ها و شخصیت های اثرگذار حاکم بر کشور، در این میدان بازی خویش را در پیش گرفته اند و هر از گاهی سیگنال هایی هم به آنسوی مدیترانه و آتلانتیک می فرستند تا در اعلام آمادگی برای فرونشاندن قلیان شهوت اروپا و آمریکا، از رقیبان خویش عقب نمانند.

     انتشار نامه آقای خمینی هم درباره پایان جنگ از سوی رفسنجانی مصداق بارز این گونه دلربایی هاست. اما بخش جالب ماجرا اینجاست که ساربان نهایی این پرونده احمدی نژاد است.      

  • آخرین دیدار با پزشکپور

     

    پانزدهم شهریور سال 86 بود و من از پادگان، خود را به دفتر حزب پان ایرانیست (پایگاه سیاوش) رساندم. آخرین باری که سرور پندار در یک گردهمایی حزبی در پایگاه سیاوش ایراد سخن کردند، جشن روز بنیاد ( 15 شهریور ) سال 86 بود. به دلیل بیماری برخلاف همیشه نشسته سخنرانی کردند.

     

    درباره سازمان ملل سخن می گفتند و چکیده گفتارشان این بود که این سازمان، سازمان دول است و نه سازمان ملل؛ چرا که دربردارنده نمایندگان دولت هاست و نه نمایندگان ملت ها.

     

    در پایان مراسم، وقتی برای عرض احترام و « پاینده ایران» خدمتشان رسیدم گفتند: « شما خیلی با دقت گوش می کردید. » و پس از کمی پرداختن به موضوع بحث اجازه خواستم در کنارشان عکسی به یادگار بگیرم.

     

    به جهت احترامی که برای سن و سالشان قایل بودم، حتی نشستن کنارشان را نیز چندان مؤدبانه نمی دانستم و کمی شرم داشتم که در عکس هم پیداست. از روی همین احساس، در دوران تشدید بیماری و در خانه بستری شدنشان، مایل نبودم که در وضعیت ناخوشی به ملاقاتشان بروم. اما هیچگاه تصور نمی کردم که شرایط به گونه ای پیش خواهد رفت که هنگام تشییع جنازه من زیر تابوتشان را بگیرم.

     

    drafsh.jpg

     

    پی نوشت

    همانگونه که نوشته ام این عکسم در کنار پزشکپور مربوط به 15 شهریور 86 است، اما تا سال 89 روی وبلاگم منتشر نکرده بودم. چراکه با آنکه از همان آغاز براه انداختن وبلاگم پان ایرانیستها با من تماس گرفتند و پافشارانه من را به محفل هفتگی اشان دعوت کردند، اما من همسویی با آنها نداشتم. از اواخر سال 88 تا آبان 91 با این هدف که برای ایجاد یک موج اعتراضی در حمایت از شاهزاده رضا پهلوی پان ایرانیستها را با خود همراه کنم به جمعشان پیوستم که تلاشهایم شکست خورد و از جمعشان کناره گیری کردم. اشاره هایم روی وبلاگ به ارتباط با پان ایرانیستها محدود به همین فاصله زمانی است که هرگز مبتنی بر همسویی نظری نیست. درباره مدت ارتباطم با پان ایرانیستها در این یادداشت بیشتر توضیح داده ام

  • در گفتگو با پندار

    sarvarpendar.jpg

    پس از آنکه نوشته هایم در « نژادگان» با اقبال روبرو شد، اوایل سال 84 از سوی سرور قدرت اله جعفری ( قائم مقام وقت و همچنین قائم مقام کنونی دبیرکل حزب پان ایرانیست ) به شرکت در نشست تماس حزب پان ایرانیست دعوت شدم و با راهنمایی ایشان، در همان نشست نخست پس از پایان جلسه، با سرور محسن پزشکپور گفتگو کردم.

     

    پس از آن، مدتی جوانب را برای پیوستن به حزب پان ایرانیست می سنجیدم و در این مدت بارها به صورت خصوصی با ایشان به گفتگو نشستم.

     

    از منظم بودنم خیلی خوششان می آمد و می گفتند: « شما خیلی منظم هستید؛ در این سالها هم میهنان زیادی را دیده ام. شما از هم میهنان منظم هستید. »

     

    برخی موارد بود که توضیحات ایشان برایم توجیه پذیر نبود و من در چندین نشست موضوع را دنبال می کردم؛ سرانجام گفتند: « شما چند سال دارید؟» گفتم: « 24 سال. »

     

    با لبخند ادامه دادند: « من هم که هم سن شما بودم چنین می اندیشیدم؛ شاید کمی کم سن تر از شما. »

     

    گفتم: من برای پیوستن به حزب مشکلی ندارم و تنها در برخی زمینه ها حساسیت هایی دارم که این گرایش ها همراه من خواهد بود.

     

    گفتند: « بپیوندید سرور، بپیوندید. » « در طول نهضت خواهید دید که مسایل گوناگونی برای مبارزه پیش می آید که بسیار مهم خواهد بود. »

     

    گفتارشان را من ادامه دادم: « و افتخار آمیز. » از این حرف من خیلی شادمان شدند و با چهره ای کاملا گلگون و خوشحال پرسیدند: « براستی؟ براستی اینچنین است؟ »

    - حتماً.

  • درگذشت محسن پزشکپور

    sarvar pezashkpour.jpgمحسن پزشکپور (پندار) رهبر نهضت پان ایرانیسم پس از هشت دهه فعالیت سیاسی درگذشت. او که فعالیتهایش را در کودکی با رویارویی با تانکهای متفقین آغاز کرده بود، حزبی را پی افکند که با وجود همه تضییقات تا به امروز فعال است.

     

    در همین باره:

    بیانیه شورایعالی رهبری حزب پان ایرانیست

    اطلاعیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

    گزارش اختصاصی سازمان جوانان حزب پان ایرانیست از مراسم تشییع

  • درگذشت شاهپور علیرضا پهلوی

    shahpour_pahlavi.jpg

    تو از آفریدون فزونتر نه ای

    چو پرویز با تخت و افسر نه ای

    به ژرفی نگه کن که با یزدگرد

    چه کرد این برافراخته هفت گرد

    به پرگار تنگ و میان دو گوی

    چه گویم جز از خامشی نیست روی

     

    شاهپور علیرضا پهلوی درگذشت؛ شاهزاده ای که با وجود مهاجرت از کشور در نوجوانی و با وجود آنچه که در طول بیش از سه دهه بر او و خانواده اش گذشت، همچنان در عشق به ایران حد و مرز نمی شناخت و تحصیلاتش در رشته ایران شناسی پیش از اسلام در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه کلمبیا و مطالعاتش در مقطع دکترا در رشته تاریخ و فلسفه ایران باستان در دانشگاه هاروارد گواهی بر این ایران پرستی است.

     

    براستی وقتی کسی تباری را پشت سر دارد که پنجه در پنجه امپریالیسم انگلستان در خلیج فارس انداخته و در برابر جداسری میرزا کوچک خان جنگلی و دیگر عوامل روس از یکسو و شیخ خزعل و دیگر ایادی انگلیس از سویی دیگر به مبارزه برخاسته انتظاری جز این نمی رود که وصیت کند پس از مرگش جسدش را بسوزانند و خاکسترش را در آبهای دریای مازندران بریزند.

     

    به عنوان یک میهن پرست وظیفه خود می دانم این ضایعه ناگهانی را به خانواده ای که ایران عزیز را از تاریکی دوره قاجار رهانید تسلیت بگویم.

     

    سر خم می سلامت شکند اگر سبویی؛ روانش به سپنتا مینو.